

د شامل بعد چهارم یعنی تعهد اخلاقی در حالت رفتارهای متقلبانه میباشد.
دومین و سومین جز از اجزای مثلث انگیزه، فشار و فرصت تحت شمول نظریه رفتار برنامهریزیشده نیستند زیرا آنها محرکهای خارجی، برای رفتار متقلبانه ارائه میکنند.
نظریه بولونا و لیندکوئیست (2004)
در توضیح اینکه چرا افراد تقلب میکنند؟ میگویند: به طور کلی جایی که بقای شخصی وابسته شرایط رقابتی باشد، این شرایط ممکن است انگیزهای باشد هم برای رفتار صادقانه و هم برای نادرستی. آن جا که بقا کسی در خطر باشد ممکن است راه و روش نا صادقانه در پیشگرفته شود یا راه و روش صادقانه. وقتی رقابت شدید و چنان باشد که قویترها ضعیفترها را از پا در آورند نداشتن صداقت را به آسانی میتوان توجیه کرد. آن گاه فریبکاری سلاحی برای ستیزه بقا میشود. به عبارت دیگر مبارزه برای بقا غالباً رفتار فریبکارانه را به وجود میآورد.
نظریههای رفتار
روانشناسی عبارت از مطالعه ماهیت، عملکرد و پدیده تجربی، ذهنی و رفتاری انسانی است. به طور کلی روانشناسی در جستجوی درک، توضیح، پیشگویی و کنترل رفتار فردی و گروهی است. روانشناسی جرم با مشکلات روانی وابسته با رفتار بزهکاری، بررسی جرم، طرز عمل مجرمان را مطالعه می کندو باید عوامل روانی تأثیرگذار رفتار فرد متقلب به دقت شناسایی شود.
نظریه همبستگی انشقاقی
این نظریه توسط ادوین ساترلند در سال 1933 ارائه شده است. ساترلند طرفدار اثر متقابل نمادین بود و معتقد بود که رفتار بزهکار از اثر متقابل بین انسانی با سایرین یاد گرفته میشود. وی نشان داد که شخصیت و ویژگیهای بیولوژیک و روانیشان ربطی به ارتکاب چنین جرائمی ندارد، این جرائم منحصر به طبقات پایین تر جامعه و افرادی با ویژگیهای خاص نیست، بلکه طبقات بالاتر و افرادی با ویژگیهای معمول دارای سلامت روانی مناسب را نیز شامل میشود.
نظریه کنترل اجتماعی
این نظریه توسط تراویس هیریشی در سال 1969 مطرح شد.، وی معتقد است که هر چه یک فرد بیشتر از نهادهای اجتماعی (خانواده، مدرسه، …) دور گردد، احتمال وقوع رفتار مجرمانه توسط فرد افزایش مییابد.
نظریه بنیاد پیت، مارویک و میشل در مورد تقلب
پیت، مارویک و میشل(1980) تقلب را نتیجه یک اثر متقابل بین نیروهای شخصیت فردی و محیط خارجی میدانند. سه طبقهبندی عمده متغیرهای ارائهدهنده این نیرو عبارتاند از: فشار محلی، فرصتهای ارتکاب تقلب و ویژگیهای شخصیتی است. ترکیب این سه متغیر به ارتکاب تقلب میانجامد. در واقع احتمال ارتکاب تقلب زمانی بالا می رود که افراد با کمال شخصیتی پایین تر در جایگاهی قرار میگیرند فشارها و فرصتهای ارتکاب تقلب افزایش مییابد. در نتیجه هر چه کمال شخصیتی بالاتر باشد میزان مقاومت در برابر فشار و فرصت ارتکاب تقلب بیشتر خواهد بود.
معادله خیانت
معادله خیانت ابزار مفهومی دیگر مطرح در زمینه تقلب است که روی تعادل دو آرزوی رقیب در تصمیم به ارتکاب تقلب اتکا دارد. مدل این معادله عنوان میکند که سایر نظریهها توجه کمی به نقش انگیزه داشتهاند که یک طرف مهم در معادله خیانت است. بسیاری از اعمال خائنانه دنیای واقعی دارای یک الگوی برجسته از همسانی هستند. از این روست که اغلب متقلبین به علت میل طبیعی به منفعت بر انگیخته میشوند. نویسندگان این نظریه مطرح میکنند که مشاهده خود در گودال منجر به بیش انگیختگی میشود. یک حالت درونی منجر به این میشود تا یک فرد اقداماتی را اتخاذ کند، که به طور طبیعی آن را نامعقول در نظر میگرفت. در واقع ترس از زیان، از لذت منفعت باارزش مساوی بیشتر است.
ویژگیهای شخصیتی افراد متقلب
کانی و ویتس(2006) مطرح میکنند که باید دو عامل در تحلیل روانشناسی شخصیت متقلبین مورد ملاحظه قرار گیرد. اول ویژگیهای بیولوژیک هر فرد که در افراد مختلف متفاوت است و بر رفتار تأثیر میگذارد. دوم ویژگیهای اجتماعی که نحوه عمل فرد در آن جامعه و نحوه برخورد با مشکلات را تعریف کرده یا تحتالشعاع قرار میدهد. این ویژگیها از نحوه برخورد یک فرد با دیگران استنباط میشود.
توماس گلدن (2006) در کتابش عنوان میکند که با مد نظر قرار دادن این عوامل فردی و اجتماعی شخصیت در مطالعات، پس از دهه 1930 سه نوع متقلب شناسایی شده است:
1. متقلبین محاسبه گر: صفات عمده افراد این گروه عبارتاند از: تمایل به تکرار تجاوز، هوش بالاتر نسبت به میانگین، وضعیت خوب آموزشی، دیرتر وارد گود میشوند، ریسکپذیر و فاقد احساساتی مانند آشفتگی و همدردی با دیگران میباشند. آنها فاقد نیروی درونی، اعتمادبهنفس و عزت نفس هستند که بتوانند خود را با آن تطبیق دهند. به علاوه آنها موفقیتهایشان را بر اساس معیارهای دیگران تعریف میکنند.
2 متقلبین ناچار(وابسته به موقعیت): این افراد کاملاً معمولیاند و بدون اینکه قصد صدمه زدن به دیگران را داشته باشند مرتکب چنین تقلبی میشوند.
3 دلالان قدرت: زیادهخواهی خصیصه اصلی این گروه است.
در ادامه پیشینه نظری به تشریح هویت اخلاقی به عنوان متغیر دیگر پژوهش پرداخته میشود.
هویت اخلاقی
تعریف هویت
هویت عبارت است از یک مفهوم سازمانیافته از خود که ارزشها، باورها و اهدافی که فرد بدان پایبند است تشکیل شده است (اریکسون، 1965). یا هویت عبارت است از یک ساختار مفهومی که متشکل از شرایط, لوازم و مفروضات مربوط به خود است (میکایل برزونکسی,1993). هویت به عنوان یک نظریه, یعنی اینکه هر فردی برای خود یک نظامی از ارزشها و اهداف و عقاید وضع کند و به آن پایبند باشد . هویت یک مفهوم دقیق از خود است و به عبارت دیگر یک نظریه آشکار از یک شخص است . در مطالعه شخصیت انسان هویت یک جنبه اساسی و درونی است که به کمک آن یک فرد با گذشتهاش مرتبط شده و احساس تداوم و یکپارچگی در زندگی میکند . به عبارت دیگر , هویت مفهوم ذهنی یک فرد از خودش میباشد و با عناوین مختلف چون هویت جنسی, هویت گروهی, هویت نژادی و … مورد استفاده قرار میگیرد (ربر,1985)
اریکسون( 1965) کارکرد هویت را ایجاد هماهنگی میان تصور فرد از خودش به عنوان یک فرد بینظیر و دارای ثبات و تصور دیگران میداند. از نظر اریکسون هویت پاسخ به این سؤال است که “من کیستم؟”. از دیدگاه او نوجوانان و بزرگسالانی که احساس هویت در آنها قوی است خود را افرادی متمایز از دیگران میدانند.
2-انواع هویت
هویت دارای انواع متفاوتی است, هر چند آنها باهم مرتبط میباشند و هویت هر فرد مجموعه متشکلی از همه انواع هویتهاست (جهانگیری، 1390):
هویت فردی: هویت فردی عبارت است از اکتشاف و تعهد نسبت به نقشها و هویتهای اجتماعی که انتخابهای حرفهای, مذهبی, سیاسی و اخلاقی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد.
هویت اجتماعی : عبارت است از هویتی که تحت تأثیر عواملی مثل سازگاری , هماهنگی با گروه انتخابی یا گروه مرجع و تعهد نسبت به ارزشها و نگرشهای آنهاست(استرام گوئیست,1964)
هویت انفرادی : یکی از مسائلی که اغلب نوجوانان با آن به شدت درگیرند هویت حرفهای آنهاست. یافتن شغل مطلوب و تشخیص تناسب حرفهای باذوق و استعداد شخصی.
هویت فیزیکی و جسمانی: یعنی اینکه نوجوان وضع جسمانی خود را(آنچه که هست از لحاظ جسمانی) بپذیرد و این پذیرش لازمهاش شناخت وضع جسمانی است که یکی از پایههای عمده مفهوم خود را نیز تشکیل میدهد و شامل فهم بدنی و درک بدنی است, فهم بدنی مثل بلند قامت بودن و درک بدنی یعنی آن تصور و برداشت و قضاوتی که از خودداریم.
هویت مذهبی : عبارت است از اتکای فرد به یک نظام یا پایگاه اعتقادی که بر جهتگیری فرد در زمینههای مختلف تأثیر میگذارد. در واقع میتوان گفت که هویت مذهبی فلسفی زندگی و حیات یک فرد را تشکیل میدهد و به عبارتی دیگر نوجوان دارای هویتی مذهبی, عظمت و قدرت و بقا و دوام خود را در مذهب میبیند.
هویت فرهنگی و ملی: عبارت است از پایبندی به آداب و رسوم, سنتها و ارزشهای گذشته و رایج و نوین جامعه به گونهای که منجر به غرور ملی شود و درعینحال که فرد از استقلال برخوردار است.
هویت سیاسی : عبارت است آگاه, حساس و فعال, بار آوردن افراد نسبت به مسائل و امور جاری به گونهای که فرد به جای وابسته بودن به رأی و نظر دیگران از استقلال رأی و اندیشه در تصمیمگیری برخوردار باشد.
هویت جهانی : با توجه به از بین رفتن مرزهای بین جوامع با گسترش شبکههای ارتباطی (اینترنت, ماهواره ها) نوجوانان تحت تأثیر فرهنگهای سایر ملل گرفته و آنها در تشکیل هویت نوجوانان موثرند.
اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته روانشناسی و علوم تربیتی همه موضوعات و گرایش ها :روانشناسی بالینی ، تربیتی ، صنعتی سازمانی ،آموزش و پرورش، کودکاناستثنائی،روانسنجی، تکنولوژی آموزشی ، مدیریت آموزشی ، برنامه ریزی درسی ، زیست روانشناسی ، روانشناسی رشد
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
هویت جمعی : عبارت است از توانایی کار با جمع یا گروه به گونهای که فرد قادر به ابراز عقاید و نظرات خود و پذیرش عقاید و نظرات دیگران و رعایت قوانین و مقررات زندگی جمعی باشد که این هویت منجر به ارضای نیاز تعلق, احترام و امنیت میشود.
هویت جنسی : بر طبق دایره المعارف کودکی و بزرگسالی یک مرحله اصلی در تشکیل هویت جنسی در حدود سه سالگی اتفاق میافتد, وقتی که برای اولین بار بچهها از اختلافات آناتومی بین جنسها آگاه میشوند, معمولاً از طریق مشاهده خواهر و برادر یا همسالان است(گاله، 1998). بعد از آنکه آگاهی از اختلافات اتفاق افتاد , سپس کودک از اختلاف فرهنگی بین زنان و مردان آگاه میشود . قادر میشود والدین از همان جنس را تشخیص دهد و کودک تقلید کردن از آنها را شروع میکند.
هویت اکولوژیکی : از اسنوورت به خاطر آوردن عنوان اکولوژیکی ستایش شده است. او نظریات اخلاق قضاوت عادلانه کلبرگ و اخلاق مراقبت گلیکان را باهم ترکیب کرده است , وی معتقد است تعیین هویت اکولوژیکی وسعت بخشیدن به خود است که شامل “کل” میگردد. او اخلاق را به هستیشناسی پیوند میدهد.
هویت اخلاقی : عبارت است از استدلال درباره انجام کارها و مسائل از لحاظ مطلوب یا نامطلوب بودن، باارزش یا بیارزش بودن آنها.
به نظر میرسد که بالاترین میزان یکپارچگی اخلاقی، زمانی حاصل میشود که ادراکات و علایق اخلاقی فرد به بخشی از خود پنداره او، یعنی شیوه خاص نگاه فرد به خود و تعریف وی از خود تبدیل شود. وقتی این اتفاق رخ دهد، اخلاق نه تنها به جنبهای از سازمان هشیار شخصیت تبدیل میشود، بلکه به انگیزهها و هیجانات مضاعف نیز تجهیز میگردد. برای مثال، یک فرد علاقمند به امور اخلاقی، تلاش میکند تا راهحلهای اخلاقی مناسب پیدا کند و تمایل دارد اعمالش از نظر اخلاقی صحیح باشند، نه تنها به این دلیل که او اهمیت عینی نوعدوستی و عدالت را درک میکند، بلکه به سبب اینکه او خود را به گونه خاصی ادراک میکند و میخواهد به ایدهآلهای خود ملتزم بماند. البته خود پندارهها از سنی به سن دیگر و از شخصی به شخص دیگر، در میزان انسجام درونی یا در استحکام ساختاری، و همچنین در میزان اهمیت ذهنی آن برای فرد، متفاوتاند. واژه هویت، به یک شکل رشد یافته از خود پنداره اشاره دارد؛ شکلی که بااحساس یکپارچگی فزاینده، نفوذ در هشیاری، و توانایی استحکام بخشیدن به احساس ثبات ، فردیت و هدفمندی، مشخص میشود (بلازی، 1995).
آکینو و رید(2002) هویت اخلاقی را اندیشیدن در مورد شناخت و ادراک از خود، که متمرکز بر شماری از صفات اخلاقی مانند مهربانی، عدالت، بخشندگی و… است، تعریف نمودند
هویت اخلاقی مطرحشده توسط آکینو و رید، از دو بعد درونی سازی و نمادین سازی تشکیل شده است. بعد درونی سازی جنبه خصوصی هویت اخلاقی و بعد نمادین سازی جنبه عمومی آن است.
. از نظر هاردی(2010)، هویت اخلاقی متأثر از عوامل فردی و زمینهای است مواردی از قبیل: شخصیت، تحول شناختی، ارزشها، نگرشها و تحول هویت، میتواند بر شکلگیری هویت اخلاقی اثر بگذارد. در سطح زمینهای، مهمترین عامل ساختار اجتماعی است که شامل محله ، مدرسه، خانواده و نهادهایی از قبیل نهادهای مذهبی و سازمانهای محلی است ، که در ارتقای هویت اخلاقی مؤثرند.
لئونارد(2010) پنج عامل زیر را به عنوان عوامل ارتقادهنده هویت اخلاقی نوجوانان بیان کرده است .
1. شناخت اخلاقی؛ 2. خود ادراکی و احساسات اخلاقی؛ 3. شخصیت؛ 4. تأثیر خانواده؛ 5. ارتباط با نهادهای اجتماعی و مذهبی.
نظریههای مختلف در مورد هویت اخلاقی
مدل خود بلازی:
بلازی و همکارانش (1995) با اجرای تحقیقات متعدد در پی پاسخ به پرسش تلفیق اخلاق و هویت برآمدند. در طرح بلازی هماهنگ با مفروضههای دامون(1984)، اخلاق و هویت(یا خود پنداره) سیستم روانشناختی مجزایی هستند که تنها به آرامی و گاهی اوقات به صورت ناقص با یکدیگر تلفیقشده و یکپارچه میشوند. از نظربازی، مزیت اساسی این موضع، حمایت از استقلال اخلاق است؛ یعنی اذعان به این امر که ادراک اخلاقی و اعتبار آن، اساساً مستقل از آرایش روانشناختی فرد است. این مفروضه نتیجه بسیار مهمی دارد که میتواند به عنوان بسط رویکرد شناختی تحولی به رشد اخلاقی در نظر گرفته شود. یک سیستم اخلاقی معتبر از لحاظ شناختی باید این ظرفیت را داشته که بر شکلدهی شخصیت فرد موثر باشد. این مساله همان چیزی است که در انتخاب ادراک اخلاقی به عنوان نقطه شروع و سنگ بنای یکپارچهسازی اخلاقی نقش دارد.
از نظر بلازی (1995) سه نوع هویت که در یک توالی تحولی به دنبال هم میآیند، وجود دارد. هر یک از این هویتها دربرگیرنده مجموعهای از ویژگیهاست، که یک پرتره منسجم روانشناختی را شکل میدهد.
هویت نوع اول: یعنی هویت نقش اجتماعی، بر هویتی که اریکسون(1959) آن را نقطه عطف تحول نوجوانی میداند، مقدم است. در اینجا تجربه خود معطوف به بدن و رفتارهای عادی یا ترجیحی مختلف است. هنوز هیچگونه جوهره روانشناختی درونی بنا نشده که فرد بتواند آن را به عنوان جنبه محوری خود شناسایی کند. خلوص، صرفاً به معنای بیان واقعیت در باره رفتارهای خود و رفتار کردن به شیوه خاص خود است. در نهایت، ویژگیهای شخصیتی فرد، موضوع دلبستگی و پاسخهای عاطفی نیستند.
هویت نوع دوم: هویت مشهود است، یعنی تجربه خود تحت تسلط نیروهای درونی، عمدتاً هیجانات و باورهای خودانگیخته قرار دارد. این دنیای درونی، شخصی، بدون تأثیرپذیری از دیگران و دور از دسترس آنهاست، و خود واقعی در نظر گرفته میشود. عدم خلوص، در این مرحله به معنای رفتار کردن به شیوهای است که با احساسات درونی فرد هماهنگ نیست، و خود ملامت گری شدیدی را بر میانگیزد. هویت درونی فرد به عنوان یک واقعیت طبیعی و اساساً غیرقابل تغییر در نظر گرفته میشود، و شخص از لحاظ عاطفی بدان دلبسته است و به ابراز صادقانه آن، احساس مسئولیت میکند.
هویت نوع سوم: یعنی مدیریت هویت. درحالیکه هنوز به شخصیت درونی فرد متکی است، اما دستخوش تغییرات مهمی میشود. در اینجا هویت، از ارزشها، ایدهآلها و تعهدات(نه هیجانات و افکار خودانگیخته) تجربه میشود. مسئولیت فرد نه تنها خلوص در ابراز احساسات، بلکه ایجاد باورها و ارزشهای شخصی است و کنترل هیجانات شخص را نیز در بر میگیرد. نقص ایدهآلها و تعهدات فرد، خیانت به خود تلقی میشود. در واقع، از دست دادن ایدهآلها و تعهدات از دست دادن هویت فرد به حساب میآید.
اساس مدل خود بلازی در ایدههای فرد در مورد ساختار هویت هست به ویژه بر اساس مفهوم هویت اریکسون و توسعه پیشرفت لوینکر هست.
بلازی استدلال میکند که افراد هم از نظر مسائلی که در اطراف آنها اتفاق میافتد و هویت خود را بر اساس آنها میسازند و هم از نظر تجربه ذهنی آنها از هویت با یکدیگر تفاوت دارند.
مدل خود بلازی دارای سه مؤلفه هست. اول قبل از اینکه به عمل اخلاقی منجر شود، یک قضاوت اخلاقی ممکن است از یک قضاوت مسئولیت عبور کند. به طوری که به عنوان یک عمل اخلاقی به نظر نمیرسد. اما در صورت لزوم برای فرد به عنوان مسئولیت خود تلقی میشود.