رویکرد سیستمی نسبت به اثربخشی چنین اظهار میدارد که سازمان ها متشکل از قسمتهای فرعی مرتبط بههم هستند. اگر قسمتی از این سیستم ضعیف عمل کند، اثر عملکرد ضعیف آن، بر عملکرد کل سیستم مؤثر واقع میشود. اثربخشی، مستلزم آگاهی و تعاملات مؤثر با عوامل محیطی است. مدیریت نمیتواند روابط حسنه خود را با مشتریان، عرضهکنندگان مواد اولیه، مؤسسات و نهادهای دولتی، اتحادیهها و عوامل مشابه که قدرت مخدوش نمودن عملیات باثبات سازمان را دارا هستند، نادیده بگیرد ( رابینز و استیفن پی ،۱۳۸۱: ۵۹) . ۳) مدل ذینفعان استراتژیک[۳۲] ذی نفعان استراتژیک به عنوان گروهی از افراد تعریف میشوند که نفعی[۳۳] در سازمان دارند. بهطور ویژهتر، عوامل استراتژیک میتوانند با در نظر گرفتن افرادی که بهطور قانونی برای سازمان فعالیت میکنند (کارکنان، مشاوران، نمایندگان، اعضای هیئت مدیره و غیره) و افرادی که کاملا بیرون سازمان هستند و برای خودشان کار میکنند و یا بر اقدامات اعضای سازمان تأثیر میگذارند یا از آنها تأثیر میپذیرند، تعریف نمایند (مارتز ،۲۰۰۸) . این مدل، با اضافه کردن انتظارات گروههای ذینفع قوی مختلف که تحت تأثیر سازمان قرار دارند، حیطه دو مدل قبلی را توسعه و گسترش میدهد. بنابراین، سازمان بهعنوان مجموعهای از عوامل درونی و بیرونی نگریسته میشود که در مورد مجموعه پیچیدهای از موانع و اهداف مذاکره و توافق میکنند. در این مدل، مالکان، کارکنان، مشتریان، تهیهکنندگان، اعتباردهندگان، جامعه و دولت، گروههای ذینفعی هستند که باید بهمنظور تضمین اثربخشی و بقای سازمان راضی شوند (هنری،۲۰۰۴: ۶۶) . رویکرد ذینفعان استراتژیک چنین فرض میکند که مدیران، مجموعه اهدافی را دنبال میکنند که این مجموعه اهداف انتخابی، خواستههای همه ذینفعانی که منابع مورد نیاز جهت بقای سازمان را کنترل میکنند، در بردارد. هیچکدام از اهدافی که مدیران انتخاب میکنند عاری از ارزش نیستند. خواه این اهداف بهطور دقیق تعیین شوند یا بهطور ضمنی، به منافع برخی از ذینفعها نسبت به برخی دیگر، توجه بیشتری معطوف خواهند داشت. مدیران باید با تعیین ذنفعهای کلیدی و مؤثر بر بقای سازمان و قدرت نسبی هرکدام و همچنین با توجه به انتظارات هریک از آنها از سازمان، سعی در برآورده نمودن نیازهای آنان نماید ( رابینز واستیفن پی ،۱۳۸۱ : ۶۴) . ۴) مدل ارزشهای رقابتی[۳۴] رویکرد ارزشهای رقابتی با این فرض شروع میشود که برای ارزیابی اثربخشی سازمانی، بهترین معیار وجود ندارد. مفهوم اثربخشی، فینفسه مفهومی ذهنی است و اهدافی که یک ارزیابی انتخاب میکند، متکی به ارزشهای شخصی، ترجیحات و منافع فردی است. این رویکرد، استدلال میکند که عناصر مشترکی وجود دارند که در هر فهرستی از معیارهای اثربخشی قرار گرفته و میتوانند بهشیوهای باهم ترکیب شده و مجموعهای از ارزشهای رقابتی را ایجاد کنند. هرکدام از این مجموعه ارزشها، مدل اثربخشی منحصر به فرد را تعریف میکند ( رابینز واستیفن پی ،۱۳۸۱ : ۶۶) . ۵) مدل عدم اثربخشی[۳۵] این مدل، با تمرکز بر عواملی که از عملکرد موفق سازمان جلوگیری میکنند و با نگریستن به سازمان، به عنوان مجموعهای از مشکلات و خطاها یک دیدگاه متفاوتی ارائه میکند. فرض اصلی و پایهای این مدل این است که سادهتر، درستتر و سودمندتر است؛ که بیشتر، مشکلات و نقصها (عدم اثربخشی) را باید مشخص کنیم تا معیار شایستگیها را (اثربخشی). بنابراین، اثربخشی سازمانی بهعنوان نبود عوامل عدم اثربخشی تعریف شده است (هنری ،۲۰۰۴: ۶۸ ) . جدول ۲-۱- مدلهای مختلف اثربخشی را با توجه به مفهومیسازی سازمان و تمرکز اصلی آن نشان میدهد.
مدل
مفهومیسازی سازمان
تمرکز
مدل هدف
سازمان بهعنوان مجموعه عقلایی از ترتیبات (Arrangments) که گرایش به رسیدن به اهداف دارند.
رسیدن و تحقق پیامدها (اهداف)
مدل سیستمی
سازمان بهعنوان یک سیستم باز (درونداد، تغییر، برونداد).
درونداد، کسب منابع و منابع داخلی (ابزارها و شیوهها)
مدل عوامل استراتژیک
سازمان بهعنوان عوامل درونی و بیرونی که با مجموعه پیچیدهای از محدودیتها و اهداف، مذاکره و توافق میکنند.
پاسخ به انتظارات گروههای ذینفع قوی که حول سازمان هستند.
مدل ارزشهای رقابتی
سازمان بهعنوان ارزشهای رقابتی، که اهداف متعارض متعددی را خلق میکند.
سه بُعد ارزشهای رقابتی: تمرکز درونی در مقابل بیرونی،کنترل در مقابل انعطافپذیری، اهداف در مقابل ابزار یا شیوه
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت jemo.ir موجود است