گیرد.
ب. خودپنداره اجتماعی: ویژگیها و یا خصوصیات رفتاری شخص است که وی تصور میکند دیگران آن را مشاهده میکنند.
ج. خودآرمانی با توجه به خودپنداره شخصی فرد: این آرمانها خودپندارههایی هستند که فرد شخصاً امیدوار است همانند آنها باشد.
د. خودآرمانی با توجه به خودپندارههای اجتماعی فرد: این آرمانهاپندارههایی هستند که فرد دوست دارد دیگران آنگونه مشاهده کنند (کرسینی،1984؛ به نقل از بیابانگرد، 1390).
ه. خود پنداره تحصیلی: خود پنداره تحصیلی بهشدت بر اطلاعات اجتماعی نسبی متکی است و انعکاسی از ارزیابیهای سایرین است و ماهیتی هنجاری دارد. به عبارتی خودپنداره تحصیلی هر فرد درنتیجه قیاس خود با سایرین حاصل میشود (فرلا، والکه و کای، 2009). از نظر آرسوان (1986) خودپنداره تحصیلی باور فرد در مورد مقدار مهارت فرد برای درگیر شدن در تحصیل، نسبت به همکلاسیهایش، میباشد (به نقل از پهلیوان و کوسگلو، 2012).
خودپندارهی تحصیلی
یک مسئلهی انگیزشی که میتواند در روند یادگیری تأثیرگزار باشد، مفهومی است که فرد از خود به عنوان یادگیرنده، دارد. این مفهوم در خلأ شکل نگرفته است و ناشی از تجربیات مختلفی است که او در موقعیت یادگیری داشته است (یزدی، 1383). خودپندارهی تحصیلی کلی در سالهای اولیهی تحصیل به تدریج در حال شکل گیری است. همچنان که فرد سالهای تحصیلی را پشت سر میگذارد، تصوری مثبت و منفی از خودش در امر تحصیل نیز کسب میکند. اگر دانش آموز در فعالیتهای یادگیری خود در اکثر تکالیف یادگیری و طی چندین سال تحصیلی احساس موفقیت و شایستگی کند، و این شایستگی نیز از سوی دیگران به وی اطلاع داده شود، در ارتباط با تکالیف تحصیلی یک نوع احساس کلی ارزشمندی کسب میکند و برعکس اگر در انجام تکالیف آموزشگاهی احساس شکست کند، احساس عدم کفایت و شایستگی کلی در او ایجاد میشود (یارمحمدی واصل، قنادی و مقامی، 1392).
مهمترین مشخصه خود پنداره تحصیلی حالتی است که خودپنداره فرد را درنتیجهی کنشهای متقابل و تجارب با دیگران مشخص میکند و این واقعیت را تأیید میکند که خودپنداره تحصیلی یادگرفتنی و قابل اکتساب در طی زمان است و معلمان نقش مهمی در شکلگیری خود پنداره و خود پنداره تحصیلی بچهها دارند (منداگلیو و پرت، 2003؛ به نقل از میکائیلی، افروز و قلیزاده، 1391).
افرادی که در انجام کارها خود را اثربخش تر، مطمئنتر و توانمندتر میدانند، در مقایسه با سایرین از خودپندارهی تحصیلی بالایی برخوردار خواهند بود. بالطبع چنین خودپنداره ای منجر به رشد و پیشرفت تحصیلی آتی فرد و عدم بروز هیجانات منفی در وی میشود. بر این اساس افرادی که در آغاز تحصیل تفکر و برداشت مثبتی از خود و تواناییهای خود دارند، چنین تفکر مثبتی منجر به پیشرفت تحصیلی آنان میشود. همچنین پیشرفت تحصیلی آنان بازخورد مثبتی به خودپنداره و صحت برداشتشان از خود و تواناییهایشان میبخشد (مارش،2002 و اکرم رانا و ضفر اقبال، 2005؛ به نقل از غفاری و ارفع بلوچی، 1390). دانش آموزانی که در دوران تحصیل دچار ضعف و شکست میشوند، در اثر تکرار شکست، باوری کاذب و محدود کننده مییابند که تداوم و تعمیم آن باعث ثبت خودانگارهی منفی و بازدارنده و مانع در برابر ابراز تواناییها وتحکیم احساس ضعف بیشتر در مراحل بعدی میشود؛ تصور مردود شدن و احتمال مردود شدن، در عمل عدم تلاش برای حل مشکلات و جبران ضعفها و بروز ضعف تحصیلی را افزایش داده و به تدریج جزء شخصیت وی میگردد (هاشمی، 1374).
عوامل مؤثر بر خودپندارهی تحصیلی
از دیدگاه رئیس سعدی (1386) چهار عامل زیر میتواند در شکلگیری خودپندارهی تحصیلی تأثیر گذار باشد:
خانواده: خانواده یک واحد اجتماعی است که بیشترین تأثیر را بر رشد فرزند دارد. والدین از طریق ارائهی الگو، معیارها و پاداشها در رشد شناختی و مفهوم “خود” و کسب هویت دارند (بیابانگرد، 1389).
مدرسه: محیط مدرسه اولین محیط اجتماعی است که کودک با ورود به آن، تکالیف آموزشی مرتبط با آن را بر عهده خواهد داشت. نحوهی عملکرد دانشآموز در مدرسه در مورد هریک از دروس و در مقایسهی با سایر دانشآموزان بالاترین تأثیر را در شکلگیری خودپندارهی تحصیلی خواهد داشت.
بازخورد دیگران: خودپنداره، مفهومی است که در اثر ارتباط فرد با دیگران و بازخوردهای دریافتی از آنها شکل میگیرد. در واقع هر فرد خود را در آینهی دیگران میبیند و میشناسد.
ارزشهای فرهنگی: وقتی مردم انتظارات فرهنگی را همسو با تواناییها و رفتارهایشان میبینند، دربارهی خودشان احساس خوبی میکنند وعزت نفس آنها زیاد میشود (واتین ولیود، 1997؛ به نقل از فنونی، 1380).
دیدگاههای نظری در مورد خودپنداره
روان شناسان بسیاری در مورد «خود» و «خودپنداره» سخن به میان آوردهاندکه در اینجا برای نمونه، چند مورد از آنها ذکر میشوند:
اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته روانشناسی و علوم تربیتی همه موضوعات و گرایش ها :روانشناسی بالینی ، تربیتی ، صنعتی سازمانی ،آموزش و پرورش، کودکاناستثنائی،روانسنجی، تکنولوژی آموزشی ، مدیریت آموزشی ، برنامه ریزی درسی ، زیست روانشناسی ، روانشناسی رشد
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
کارل راجرز
وی بر اساس دیدگاه پدیدارشناسی، معتقد است که وقایع بیرون از موجود، بهخودیخود برای او معنایی ندارند، بلکه زمانی معنادار میشودکه شخص بر اساس تجارب گذشته و میل به حفظ و تداوم خویشتن خود به آن وقایع معنا دهد (اتکینسون، اتکینسون، اسمیت، بم و هوکسما، ترجمه براهنی، بیرشک، بیک، زمانی، شهرآرای، گاهان و محیالدین بناب، 1390).
مفهوم خودمهمترین پدیده و عنصر اساسی در نظریه راجرزاست که براثر تعامل فرد با محیط، بهویژه در سایه ارزشیابی فرد از تعامل خود با دیگران سازمان خود شکل میگیرد. خود یک الگوی مفهومی، سازمانیافته، سیال ولی هماهنگ از ادراکهای مربوط به خصوصیات و روابط مربوط «من» (جنبه فاعلی خود)، یا «مرا» (جنبه مفعولی خود) است (شفیعآبادی و ناصری، 1390).
خویشتن دیگر در نظریه راجرز، خویشتن آرمانی است؛ یعنی آن نوع خودپندارهایکه انسان دوست دارد از خود داشته باشد. این خود شامل تمام آن ادراکات و معانیمیشودکه بالقوّه با خویشتن او هماهنگ و مرتبطاند. گرچه خویشتن دائم تغییر میکند، اما همیشه در هر خود، نوعی سازمان، هماهنگی و شکل یافتگی خاص وجود دارد. خودپنداره شخص جریانی آگاهانه، مداوم و نسبتاً ثابت است و فرد برای آنها ارزش زیادی قائل است (شاملو، 1390). هرقدر خویشتن آرمانی به خویشتن واقعی نزدیکتر باشد، فرد راضیتر و خشنودتر خواهد بود. فاصله زیاد بین خویشتن آرمانی و خویشتن واقعی به نارضایتی و ناخشنودی منجر میگردد (اتکینسون و همکاران، ترجمه براهنی و همکاران،1390).
دو مفهوم هماهنگی خویشتن و ثبات خویشتن در نظریه راجرز، موردتوجه زیاد محققان قرارگرفته است. هماهنگی خویشتن یعنی تجانس و ثبات خویشتن، عبارت است از: نبود تعارض بین ادراک از خویشتن و تجربههای واقعی زندگی مردم که علاقه دارند به شکلی رفتار کنند که با خودانگاره آنان همساز و همخوان باشد. در غیر این صورت، این تجربهها و احساسات، تهدیدکنندهاند، بهطوریکه هرقدر این ناهماهنگی و ناهمخوانی بیشتر باشد، به همان نسبت، شکاف بین خویشتن شخص و واقعیت ژرفترمیشود، و تا زمانیکه فرد در این تعارض گرفتار است و خود نیز از آن آگاه نیست، بالقوّه در معرض اضطراب قرارداد. در این حال، شخص باید از خود در مقابل واقعیت دفاع کند تا از اضطرابش بکاهد. راجرز در این زمینه، دو روند دفاعی را ذکر میکندکه یکی از آنها مخدوش کردن معنایتجربهای است که با خودپنداره شخص در تضاد است و دیگری انکار آن تجربه است (شاملو، 1390). اما در یک فرد سازگار، خودپنداره با تفکر، تجربه و رفتار همسازی دارد؛ به این معنا که خویشتن وی قالبی نیست، بلکه انعطافپذیر است و از راه درونی سازی تجارب و افکار تازه قابلتغییراست (اتکینسون و همکاران، ترجمه براهنی و همکاران،1390).
ابراهام مزلو
بالاترین نیاز در سلسلهمراتب نیازهای مزلو، تحقق خود (خود شکوفایی) است. ازنظر او رسیدن به خود شکوفایی بستگی دارد به اینکه استعدادها و تواناییهای ما بهصورت حداکثری تحققیافته باشند. اگر کسی تمام نیازهای دیگر خود را ارضا کرده باشد ولی خودشکوفا نباشد، بیقرار، ناآرام و ناخشنود خواهد بود (شولتز و شولتز، 2005؛ ترجمه سید محمدی، 1392). به نظر مزلو، ما برای ارضا کردن نیاز به خود شکوفایی باید خودانگاره مطمئنی داشته باشیم و از روابط با دیگران احساس اطمینان کنیم. (شولتز و شولتز، 2005؛ ترجمه سید محمدی، 1392).
آلفرد آدلر:
روانشناسی فردی آدلر بر بیهمتا بودن، هشیاری و نیروهای اجتماعی تمرکز دارد (شولتز و شولتز، 2005؛ ترجمه سید محمدی، 1392). نظریه شخصیت آدلر، دیدگاهی اجتماعی و غایت نگر است و انسان را موجودی خلّاق، مسئول و در حال شدن میداندکه در جهت هدفهای خیالی، در محدوده تجربهاش در حال حرکت است. در این نظریه، اعتقاد آدلر بر آن است که ادراک فرد از خودش و زندگی (شیوه زندگی)، به علت وجود احساس حقارت، گاهی برایش ناکام کننده است. همچنین قدرتطلبی تعیینکننده چگونگی اعمال انسان و سیر رشد اوست. بنابراین، «رشد» فرایند رهایی از احساس حقارت است. فرد بااحساس حقارت، به تقویت خود پنداره و تحقق نفس خویش نائل میآید. تغییر در مقاصد، مفاهیم و آگاهیهای فرد نیز موجب تغییر در الگوهای رفتاری گردیده و فرد بارهاکردن یأس خود، امیدوار شده، خودپنداری مثبت در خود شکل میدهد (تقی زاده، 1379).
آدلر انسان را ذاتاً موجودی اجتماعی، خلاق و هدفدارمیداند، که احساسی از حقارت زیربنای رشد روانی اوست و همواره او را در جهت توفق و برتری سوق میدهد. بهعبارتدیگر، هر انسانی با توجه به هدف به جلو رانده میشود و به فعالیتهایی میپردازد که درنهایت شیوه زندگی او را مشخص میکنند (شفیعآبادی و ناصری، 1390). شیوه زندگی به الگوهای بیهمتایویژگیها و رفتارهایی اشاره دارد که بهوسیله آنها برای کمال تلاش میکنیم (شولتز و شولتز، 2005؛ ترجمه سید محمدی، 1392). اعتقادات مربوط به شیوه زندگی به چهار گروه تقسیم میشوند:
– مفهوم خود یا خویشتن پنداره، یعنی اعتقاد به اینکه «من که هستم».
– خودآرمانی، یعنی اعتقاد فرد به اینکه «من چه باید باشم» یا «مجبورم چه باشم تا جایی در میان دیگران داشته باشم».
– تصویری از جهان، یعنی اعتقادات فرد درباره اطرافیان و محیط پیرامون.
– اعتقادات اخلاقی: یعنی مجموعهای از چیزهایی که فرد درست یا نادرست میداند (شفیعآبادی و ناصری، 1390).
هرگاه میان اعتقادات مربوط به خود و خود آرمانی تعارض به وجود آید، احساس حقارت بروز میکند. ناهماهنگی میان خویشتن پنداره و اعتقادات اخلاقی نیز موجب احساس حقارت در حوزه اخلاقی میشود که احساس گناه نوعی از آن است (کرسینی، 1973؛ به نقل از شفیعآبادی و ناصری، 1390).
کوپر اسمیت:
وی «خویشتن پنداری» را عامل مهمی در ایجاد نوع رفتار میداند و عقیده دارد: افرادیکه خویشنپنداری مثبت دارند، رفتارشان اجتماعپسندتر از افرادی است که خویشتنپنداری آنان منفی است. ازنظر او خویشتن پنداری عبارت از عقیده و پنداری است که فرد درباره خود دارد. این عقیده و پندار به تمام جوانب خود، یعنی جنبههای جسمانی، اجتماعی، عقلانی و روانی فرد مربوط میشود. تصور انسان درباره هر یک از عوامل مزبور، رفتار معین و مشخصی به وجود میآورد (تقی زاده، 1379).
به عقیده کوپر اسمیت، خویشتن پنداری براثر تعامل بین عوامل ذیل حاصل میشود:
الف. پندار والدین درباره فرد
ب. تصور و پندار دوستان و همبازیها در مورد فرد
ج. تصور و پندار معلمان در مورد فرد
د. تصور و پندار فرد درباره خود
تصور و پندار درباره خصوصیات جسمانی، عقلانی و روانی بخشی از تکوین خویشتن پنداره فرد را تشکیل میدهد. کوپر اسمیت در تحقیقات خود، به این نتیجه رسید که وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی در خودپنداره مؤثر است. اما مهمتر از آن چگونگی ارتباط طفل با والدین خویش است، زیرا مشاهدهشدهکه حتیکودکانیکه از وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی خوبی برخوردار نبودهاند، ولی در محیط خانوادگیشان گرمی و محبت و استدلال حکمفرما بوده است، دارای خودپنداره قوی بودهاند (تقی زاده، 1379).
پیشینه پژوهشی درباره خود پندارهی تحصیلی
پژوهشهای داخلی
غفاری و ارفع بلوچی (1390) رابطه انگیزش پیشرفت و خودپنداره تحصیلی با اضطراب امتحان در دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی مشهد را بررسی کردهاند. این مطالعه که بر روی 308 نفر انجام گرفت نشان داد که ترکیب متغیرهای انگیزش پیشرفت و خودپنداره تحصیلی میتوانند بهخوبی اضطراب امتحان را پیش پینی کنند. همچنین در این پژوهش بین دو گروه از دانشآموزان دختر و پسر تفاوت آماری معنیداری در خود پنداره تحصیلی، انگیزش پیشرفت و اضطراب امتحان وجود نداشت.
میکائیلی و همکاران (1391) در پژوهشی ارتباط خودپنداره و فرسودگی تحصیلی با عملکرد تحصیلی دانشآموزان دختر را بامطالعه 400 نفر دانشآموز پایه سوم و چهارم دبیرستان شهر اردبیل، بررسی کردند. نتایج نشان داد که بین خود پنداره تحصیلی، فرسودگی تحصیلی و زیر مقیاسهای آن، با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بیعلاقگی تحصیلی و خودپنداره تحصیلی بهعنوان قویترین پیشبینی کنندههای عملکرد تحصیلی بودند.
فانی و خلیفه (1388) در مطالعه خود به بررسی رابطه ادراک از رفتار معلم با خودپنداره تحصیلی و عملکرد تحصیلی دانشآموزان راهنمایی شهر شیراز پرداخت. این مطالعه در بین 473 دانشآموز با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین ادراک از رفتار معلم و خود پنداره تحصیلی و عملکرد تحصیلی بهطورکلی، رابطه معنادار وجود دارد.
بشرپور، عیسی زادگان، زاهد و احمدیان (1392) در مطالعه خود با عنوان: «مقایسه خود پنداره تحصیلی و اشتیاق به مدرسه در دانشآموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری و عادی» با روش علی –مقایسهای بر روی 45 دانشآموز دارای ناتوانی یادگیری و 45 دانشآموز عادی که به شیوه تصادفی انتخابشده بودند، به این نتیجه رسیدند که: میانگین نمرات گروه دارای ناتوانیهای یادگیری در نمره کلی خود پنداره تحصیلی بهطور معناداری پایینتر از گروه عادی است.
کرمی، کرمی و هاشمی (1392) اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر خلاقیت، انگیزه پیشرفت و خودپنداره تحصیلی را بررسی کردند. این پژوهش به روش آزمایشی، از نوع پیشآزمون–پسآزمون با گروه کنترل انجام گرفت. روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای، بود و تعداد 60 نفر دانشآموز در دو گروه 30 نفره جایگزین شدند و برای گروه آزمایش آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی طی 8 جلسه انجام گرفت. نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای شناختی و فراشناختی بر خلاقیت، انگیزه پیشرفت و خودپنداره تحصیلی مؤثر است.
خجسته مهر، عباس پور، کرایی و کوچکی (1391) تأثیر برنامه موفقیت تحصیلی بر عملکرد و خود پنداره تحصیلی، نگرش نسبت به مدرسه، یادگیری شیوه موفقیت در مدرسه و سازگاری اجتماعی دانشآموزان را بررسی کردند. نمونه موردمطالعه 52 دانشآموز پایه دوم راهنمایی شهر اهواز بودند که به روش تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش (26 نفر) و کنترل (26 نفر) تقسیم شدند. طرح پژوهش از نوع آزمایشی با پیشآزمون- پسآزمون بود. نتایج تحلیل کوواریانس یکراهه نشان داد که اثربخشی برنامه موفقیت در مدرسه، بر بهبود خودپنداره تحصیلی مورد تأیید نیست.
محمدی (1390) به بررسی تأثیر آموزش خودگردان بر حل مسئله و خودپنداره تحصیلی دانشآموزان حساب نارسا دوره راهنمایی شهرستان خرامه پرداخت. این تحقیق از نوع آزمایشی با گروه کنترل و آزمایش بود که 27 پسر و 23 دختر حساب نارسا بهطور تصادفی در گروههای آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش از 12 جلسه آموزش خودگردان بهرهمند شدند؛ درحالیکه گروه کنترل به روش سنتی آموزش دیدند. نتایج نشان داد که پس از آموزش تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و کنترل وجود دارد و گروه آزمایش در خودپنداره تحصیلی نسبت به گروه کنترل