منتخبی از اصطلاحات کوچه بازاری و خیابانی ایرانی قسمت 154
دنبه تاو دادن برای کسی-به کسی بی اعتنایی کردن-فخر فروختن به کسی
افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی
زهرمار کردن چیزی-مانع از لذت بردن از چیزی شدن
زیاده روی-افراط-اسراف
حرف پوچ-سخن بی معنی
این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)
ای داد بیداد-کلامی است که بههنگام حسرت و افسوس میگویند
زبان باز-کسی که با چرب زبانی به مقصود خود می رسد
اُق زدن-بالا آوردن
پا به رکاب-آماده ی رفتن
پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی
پیاز کسی کونه کردن-ماندگار شدن در جایی-میخ خود را کوبیدن
بالینی-کلینیکی
چشه ؟-او را چه شده ؟
خوش سر و زبان-خوش سخن-شیرین گفتار-حراف
خالی کردن دل کسی-کسی را ترساندن
اشک تلخ-شراب-اشک عاشق
زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن
خاله خواب رفته-آدم شل و بی حال و وارفته
آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع
آزگار(زمان دراز)
باد کردن-به فروش نرفتن-کسی را به کاری سخت برانگیختن
بجا-شایسته-در هنگام مناسب
دست و بال کسی تنگ بودن-تنگدست بودن-فقیر بودن
ذلیلشده
خشک زدن-مات و مبهوت ماندن
زالو انداختن-کرم زالو به تن بیمار انداختن تا خون فاسد را بمکد
خِل-خلط بینی
خنجر زدن از پشت-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای درآوردن
پا سوز-عاشق شیفته
انداختن پشت گوش-سهلانگاری کردن-دیر انجام دادن-کوتاهی کردن
آغ و داغ-سخت مشتاق و شیفته
پاکاری-شغل پاکار
در بردن-بیرون بردن-گذراندن
در زدن-کوبیدن در خانه
از اوناش نبودن ( فقط بهصورت منفی)(از جملهی کسانی نبودن که مخاطب گویندهی جمله را از آنان پنداشته است)
چشم چشم را ندیدن-سخت تاریک بودن
دَم کرده-پر رطوبت-باد کرده
جا افتادن-سر جای خود آمدن
بلا به سر کسی آوردن-کسی را به زحمت و دردسر انداختن-به کسی آسیب رساندن
بالینی-کلینیکی
بد اخم-عبوس و ترشرو
پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان
خوابگوشی-سیلی-کشیده
خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید
خاربست-دیوارمانندی از خار و خاشاک بر گرد چیزی
دختر بچه-دختر کم سن و سال
پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن
دل کندن-دست کشیدن-رها کردن
خودم جا، خرم جا-تکیه کلام کسانی که همه چیز را از دریچه ی منافع شخصی می بینند. من که دارم گور پدر بقیه
چپ دست کسی-که کارهایش را با دست چپ می کند
خاتم کاری-نشاندن استخوان در چوب برای نقش و نگار دادن
چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده
حساب کشیدن-حساب خواستن
مال دنیا
بگو مگو-جر و بحث-مشاجره
پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف
خسته و مرده-درمانده-وامانده-قدرت از دست داده
آب از دریا بخشیدن-از کیسهی خلیفه بخشیدن
تحصیل کرده-درس خوانده
انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)
خود را شناختن-به حد بلوغ رسیدن
رُک زده-زل زده-خیره شده
خوش جنس-خوش باطن-سلیم النفس
جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد
به حساب-مثلا-یعنی
رنگ به رنگ شدن-از خجالت یا خشم سرخ و زرد و سفید شدن
اختر شمردن-شببیداری
این تن را کفن کردی-این تن بمیرد
چل و چو-خبر دروغ-شایعه
از ریخت افتادن-تناسب خود را از دست دادن-بیجلا و جلوه شدن
خرج راه-هزینه ی سفر
دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن
بچه گولزنک-غیر واقعی-بی ارزش
حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود
آشی بودن زندگی-نامساعد بودن حال و احوال
دل کسی را آب کردن-به اوج تمنا رساندن-بسیار مشتاق کردن-بی تاب کردن
داغ دیدن-شاهد مرگ عزیزی شدن
تمدن داشتن-دارای تربیت بودن
زبان زدن-سخن گفتن-نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن
چادر نماز-چادری که زنان هنگام خواندن نماز بر سر می کنند
چندش آور-تکان دهنده-دل به هم زن
اوضاع احوال-وضع و حال
به خورد کسی دادن-به زور به کسی خوراندن-به کسی قالب کردن
به کسی رفتن-به کسی شباهت داشتن
تغ تغ-صدای برخورد دو چیز به هم
بارانداز-جای پیاده کردن بار
پیله-مو
توپیدن-پرخاش کردن-تشر زدن
جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی
زبان بسته-برای تحقیر به آدم های بی عرضه یا کم آزار گفته می شود
استخوانبندی-درست کردن انگاره و طرح
چروکیدن-چین دار شدن
اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب
دلی از عزا درآوردن-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل خوردن-به خوشی ساعتی را گذراندن
رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی
چرکو-آدم کثیف
استخوانبندی(درست کردن انگاره و طرح)
خلاص-خارج از دنده بودن موتور
دست گرفتن کسی-مسخره کردن-به ریشخند گرفتن
دُم کسی را توی بشقاب گذاشتن-به طنز کسی را محترم شمردن
راست و ریس کردن-آماده کردن-به ظاهر درست کردن
چوب به مرده زدن-از پا افتاده ای را آزار دادن-موضوع کهنه ای را تازه کردن
چلاق شده-نوعی نفرین است
چس مثقال-بسیار اندک-سبک و کم وزن
دست کسی را از پشت بستن-از کسی در کاری پیشی جستن
از شوخی گذشته(حالا برسیم به مطالب جدی)
خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود
توی پیاز خوابانیدن-برای فرصت لازم نگاه داشتن
آش نذری(آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند)
رانده و مانده-بدبخت و وامانده
رنگی-دارای رنگ-آلوده بودن به رنگ
چوبدار-گله دار-گوسفند دار
پرت شدن-دور افتادن از مطلب
پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد
بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن
پَس-ناجور-خراب
پیزی-مقعد-نیروی مقاومت و پشتکار
دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران
بد قماش-بد جنس-خبیث
پیش گرفتن کاری-کاری را آغاز کردن
آکَل(آقای کربلایی)
جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند
چول کردن-شرمنده کردن
تق سرما شکستن- تک سرما شکستن
زرد بودن اوضاع-خراب بودن اوضاع
بالای منبر رفتن پشت سر کسی-از کسی غیبت کردن-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن
به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن
چشم روشنی-چیزی که برای خوشامدگویی برای کسی می برند
دس دس کردن-دست زدن-طول دادن-وقت گذراندن
حلیله و ملیله-چیز موهوم-داروی بی خاصیت-روغن میخ طویله
ریش دادن و ریش گرفتن-ضمانت کردن-متعهد شدن
ترکه-آدم باریک و بلند
دست و بال-دور و بر-اطراف
دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی
پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه
پلک روی هم نگذاشتن-حتا لحظه ای نخوابیدن
حَرَج-مسئولیت-تکلیف
خدا و خرما را با هم خواستن-از دو محل سود بردن-دو سره بار کردن
رج بستن-به ردیف کردن-دسته کردن
آزگار(زمان دراز)
بابا ننه دار-خانواده دار-اصیل-صاحب نام و نشان
آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار
با اشتها-متمایل به غذا
تسمه از گرده ی کسی کشیدن-کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن
آه از نهاد کسی برآمدن(نهایت تاسف به کسی دست دادن)
جَغُل مغل-شکمبه-سیرابی
خاطر داشتن-به یاد داشتن
خشخاشی-نان خشخاش زده
در رفتن با کسی-رفع اختلاف کردن با کسی-آشتی کردن
دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند
دمدمی-دو دل-مردد-کسی که هر ساعت خوی و حالت دیگری دارد
آدم چوبی(بیعرضه و دستوپاچلفتی)
چوب تو ماتحت کسی کردن-نگا. چوب به آستین کسی کردن
روده بر شدن-سخت خندیدن-از شدت خنده بی حال شدن
پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن
زبان کسی گرفتن-لکنت زبان داشتن
پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش
از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن
پاتیل کسی در رفتن-تاب نیاوردن-ناتوان شدن
از دیوار مردم بالا رفتن(دزدی کردن)
اوا خواهر(مرد زننما، مردی که علائق زنانه دارد)
باد به پشت کسی خوردن-بر اثر بیکاری تنبل و تن پرور شدن
تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن
خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن
دور علم کسی جمع شدن-دور کسی گردآمدن و از او پشتیبانی کردن
به دل چسبیدن-مطبوع و گوارا بودن
چینه کشی-شغل چینه کش
راه به ده بردن-حاصلی داشتن-موفق شدن
دلمه شدن-بسته شدن
تک و توک-به ندرت-کمی
جان جان-معشوق-محبوب
چاخان پاخان-دروغ
تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند
تقدس مآبی-خود را به دروغ پارسا و پرهیز کار وانمود کردن
چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی
آبدیده-جلا یافته-آزموده و مجرب
دو دوزه بازی-دو رویی-کلک زنی
حساب پس گرفتن-به روشن کردن حساب واداشتن
آش هفت جوش(قضیهی پیچیده)
آتشپا(فرز و چالاک، بی قرار)
آش و لاش(بهکلی متلاشیشده، لهولورده)
خوش پوش-شیک پوش-آن که همواره لباس تمیز و برازنده می پوشد
از بیکفنی زنده بودن(بینهایت فقیر و نیازمند بودن)
حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن
جا نیاوردن-کسی را نشناختن
ریقش درآمدن-بیرون زدن مواد درون امعا و احشا
رمباندن-خراب کردن
خال گوشتی-نقطه ی برجسته ای از گوشت بر پوست بدن
دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن
تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت
ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد
دو به هم انداز-فتنه انگیز-سخن چین
چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا
آشی شدن-سوراخسوراخشدن بدن از ترکشهای فراوان
پَلِه-پول
خال مَخال-خال خال
رو به راه شدن-آماده و مهیا شدن
پشت دستی زدن-برای تنبیه به پشت دست بچه زدن
زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن-کسی را به قصد دریافت چیزی بیش از اندازه ستودن
آب اندام(زیبا تن و خوشرو)
اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)
دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی
از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن(حالاتی بیثبات و بسیار متضاد داشتن)
خرده فروش-فروشنده ی اجناس در اندازه های کم
چشم کردن-چشم زدن
چپ چُس-اصطلاحی تحقیرآمیز برای خطاب
خبرنگار-آن که برای روزنامه-مجله-یا رادیو و تلویزیون کسب خبر می کند
دسته کوک-ساعتی که از محل دسته کوک می شده است
ته و توی چیزی را بالا آوردن-به اصل چیزی پی بردن-چیزی را تمام کردن
دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن
آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفتانگیز کردن)
دست کردن-دست فرو بردن
ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد
از نفس افتادن-بسیار خسته و مانده شدن
جای کسی را خالی کردن-در جایی از کسی یاد کردن و آرزو کردن که کاش می بود
دست به سیاه و سفید نزدن-به هیچ گونه کاری نپرداختن-ابدن کاری نکردن
زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو
پادرازی-نوعی شیرینی به اندازه ی کف پا
چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق
جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند
الابختکی-اتفاقی-تصادفی
خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه
دست از سر کچل کسی بر نداشتن-کسی را به حال خود نگذاشتن
تو زرد از آب درآمدن-بی ارزشی یا فساد چیزی آشکار شدن
چله-چاق-چرب و چیلی
از این شاخ به آن شاخ پریدن-دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن
تاتی کردن-در زبان کودکان: راه رفتن
خاک تو سری کردن-نزدیکی کردن زن با شوهر
چادر-پوشش زنان مسلمان ایرانی که پارچه ای است نیم دایره که دنباله ی آن تا پشت پا می رسد
دل گرفتگی-غم-غمگین بودن
خُردمُرد شدن-ریزه ریزه شدن
برادر زاده-فرزند برادر
خاک پای کسی بودن-ذلیل کسی بودن-مرید کسی بودن
پرواربندی-پرورش گاو گوسفند برای سر بریدن
باطله-چیزی که ارزش خود را از دست داده است
آفتابِ پس دیوار-شامگاه
پَخ-مسطح-بی ژرفا
دو زاری-سکه ی دو ریالی
خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش
تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن
به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن
آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس
بید خورده-کهنه و فرسوده
تنوری-پخته شده در تنور
با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن
آواز دادن(خواستن)
دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است
چروک انداختن-چین انداختن
اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)
احتیاطی(نجس، ناپاک)
چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن
ازخودراضی(متکبر، خود پسند)
آبستن فرزندکش(دنیا، روزگار)
دست و بال کسی تنگ بودن-تنگدست بودن-فقیر بودن
زیر جلد کسی رفتن-کسی را فریب دادن-اغفال کردن
بی خودی-بی دلیل-بی جهت
خرخاری-همدیگر را خاراندن
ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است
جیب کسی را خالی کردن-پول های کسی را ربودن
چپکی-از طرف چپ-خشم آلود
خاله وارَس-آدم فضول
تا گلو زیر بار قرض بودن-قرض بسیار داشتن
تَک-بی نظیر-مفرد-تنها
زیر چاق بودن-برای کاری آماده بودن-کاری را بلد بودن
توپ علی گلابی زدن-بلوف زدن-بی پول سر قمار نشستن
برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی
آفتابِ پس دیوار(شامگاه)
خط و نشان کشیدن-تهدید کردن
پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن
ارزیاب-کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین میکند
باد آورده-مفت و رایگان-آنچه که بدون زحمت بدست آید
به سیم آخر زدن-بی قید شدن-از روی ناامیدی کاری را که نباید کرد انجام دادن
آب نخوردن چشم(امید نداشتن)
تنبل خان-تن پرور
آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن
دل و روده ی چیزی را در آوردن-اجزای درون چیزی را به هم زدن و بیرون ریختن
پیشواز رفتن-به دیدار کسی شتافتن-پیش از آغاز ماه رمضان روزه گرفتن
خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی
جامهر-کیسه ای که مهر نماز را در آن می گذارند.
زرده ی کسی نبستن-موفق نشدن در کار-بی ثمر ماندن کوشش کسی
آلت دست کسی شدن(مورد سوء استفاده قرار گرفتن)
چانه لغ-نگا. چانه شل
چوب در چیزی کردن-تحریک کردن
پشتی-بالش-حمایت
برو برو داشتن-دارای مال و قدرت بودن-مورد توجه بودن- بر و بیا داشتن
رم کردن-رمیدن-گریختن
خدا بیامرز-مرحوم-مغفور
با محبت-زود جوش و مهربان
حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند
در تنور چوبی نان پختن-خیال خام در سر داشتن-کار ناشدنی انجام دادن
خندق بلا-شکم
دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن
تاکسی سرویس-نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند
زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن
آینهی بخت-آینهای که داماد همراه شمعدان برای عروس میفرستد
بره کُشان-فرصت خوش گذرانی-هنگام استفاده های مالی
به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن
بامبول سوار کردن- بامبول در آوردن
دو به هم زنی-دو به هم اندازی
دست به گردن-در حال معاشقه-سریع الوصول
خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم
آب از لب و لوچهی کسی سرازیر شدن-تمایل شدید داشتن-به طمع افتادن
بُرد-قدرت پرتاب-پیروزی بر حریف
اصل کاری-مهمترین چیز یا شخص
ریگ تو کفش داشتن-خرده شیشه داشتن-رو راست نبودن-با شیله پیله بودن
بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن
آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار
جِر جِر کردن-چیزی را پاره پاره و ریز کردن-مانند کاغذ و پارچه
چشم نداشتن برای دیدن کسی-تحمل نکردن کسی-از کسی بدش آمدن
به کوچه ی علی چپ زدن خود-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی
دال به دال-پشت سر هم
دلگرم-علاقه مند-مشتاق
خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن
بگو مگو-جر و بحث-مشاجره
اسمورسم(نام و مقام، شهرت و اعتبار)
پی گرفتن-دنبال کردن کار
از ته ریش گذشتن(فریب دادن)
خِرخِره-حلق-حلقوم
ریزه میزه-ریزه پیزه
دانش سرای عالی-آموزشگاه تربیت استاد
آینهی هفتجوش(خورشید)
آش آلو کردن(خجالتزده کردن، کنفت کردن، سکهی یک پول کردن)
زمین زدن-به زمین انداختن چیزی یا کسی-شکست دادن حریف در کشتی-سبب پایین آمدن بهای چیزی شدن
به مشروطه ی خود رسیدن-به هدف خود دست یافتن
پاره شدن بند دل-بسیار ترسیدن
دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز
زلف پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد
دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده
د ِ ؟-واقعن ؟-راستی ؟
دایی-برادر مادر-لقبی برای ابراز صمیمیت
چایمان-سرما خوردگی
روخوانی-از روی کتاب و نوشته خواندن
تیپا-ضربه ای با نوک پا-اردنگی
داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن
تف توی یخه ی خود انداختن-خود را بد نام کردن
خط کش-وسیله ای برای زسم خط
خوش دوخت-لباسی که به اندازه و برازنده دوخته شده باشد
پاتیل در رفته-پیر و شکسته
دماغ کسی را سوزاندن-کسی را ناکام کردن-در حسرت گذاشتن
خود را بستن-پول دار شدن
به لج انداختن-به لجاجت انداختن
درگذشت-مرگ
دو دستی تقدیم کردن-با رضایت خاطر و احترام دادن
تشنه بودن به خون کسی-خواهان مرگ کسی بودن
پشت سر کسی حرف زدن-در غیاب کسی از او بد گفتن
تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول
داداش-برادر-لفظی برای ابراز صمیمیت
چنگ مالی کردن-چیزی را زیاد دست مالی کردن
آشنا روشنا-دوست آشنا
بخت آزمایی-ترتیبی برای تقسیم جایزه میان خریداران بلیت
دخالت کردن-در آمدن در کاری
دهن کجی کردن-ادا و شکلک در آوردن برای مسخره کردن-بی اعتنایی کردن
ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است
بابا-پدر-شخص-در خطاب به هر کسی : برو بابا
از روی معده حرف زدن-بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن
احتیاطی-نجس-ناپاک
بی چیز-تهی دست-فقیر
بستن به ناف کسی-به کسی خوراندن-به کسی نسبت دادن
روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند
خیک باد-باد کرده-شکم آورده-آبستن
خاله ی خر عمه ی گاو-بسیار نفهم-از اصل و نسب نادان
تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند
پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن
خام کردن-فریب دادن-اغفال کردن
پروار-فربه-چاق
دو دانگ-یک سوم-مقدار اندک-کم
بی ملاحظه-بی توجه-بی پروا
تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن
دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی
آب به چشم آمدن(طمع کردن)
از خر شیطان پایین آمدن-از لجاجت دست برداشتن-از تصمیم نادرستی منصرف شدن
دوره انداختن-مهمانی ادواری میان عده ای برقرار کردن-کسی را به این سو و آن سو فرستادن
جیک در نیاوردن-صدایی در اعتراض بر نیاوردن-کم ترین اعتراضی نکردن
حمال-باربر-ناشی و مبتدی-بی مهارت و بی استعداد
چاچول بازی-حقه بازی-هوچی گری-لاف زنی
تاکسی تلفنی-نوعی تاکسی که تلفنی درخواست می شود
دل و روده بالا آمدن-به حالت تهوع افتادن
به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن
به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند
دالی دالی کردن-خود را مرتب پنهان کردن و سپس نشان دادن
بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب
خفت انداختن-تنگ کردن-در تنگنا قرار دادن
آکِله(جذام، زن سلیطه)
راست روده شدن-اسهال گرفتن
پی جوری کردن-پی جویی کردن-دنبال نمودن
پیت پیت کردن-پچ پچ کردن-نجوا کردن
از آب کره گرفتن-از آب روغن گرفتن
دست و پا چلفتی-بی عرضه-نالایق-بی دست و پا
داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن
تق و لق-بی رونق-کاسد-بی مشتری
پا دادن-آماده شدن فرصت و وسایل کار-اتفاق افتادن
راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن
از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن
دکمه را انداختن-دکمه ی لباس را بستن
پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن
دان-دانه-چینه
خاک عالم-تکیه کلامی برای اظهار تعجب و شرمندگی و ناراحتی
آب دندان خوردن(حسرت خوردن)
دود-دخانیات-مواد مخدر
پیشی-گربه در زبان کودکان
خدا-بسیار زیاد-فراوان
به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن
بارک الله-آفرین خدا بر تو باد-آفرین
از کسی کشیدن-از کسی رنج کشیدن
جلز و ولز-سوز و گداز
رگه-طبقه ای از مواد معدنی در درون خاک
روی چشم-اطاعت می شود !
بریدن از هم-قطع رابطه کردن
چته ؟-تو را چه می شود ؟
چاقچوری-زنی که چاقچور می پوشد-زن باحجاب
راست و ریس-موانع و معایب
پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی
تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش
زیر دستی-بشقابی که برای گذاشتن شیرینی و آجیل و مانند آن ها به کار می رود-پیشدستی
رفتن از کیسه-ضرر کردن-از سرمایه خرج کردن
خود یا چیزی را با افاده به دیگری نمودن
دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد
در آوردن پول-برای به دست آوردن پول و درآمد کوشیدن
با خدا-خداشناس-مومن
زُهم-بوی تند و زننده ی گوشت گندیده یا تخم مرغ فاسد
زار-کوتاه شده ی زایر
پا پیش-گذاشتن پیشقدم شدن-آستین بالا زدن
پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن
دبه-ظرف-کوزه
تو هفت آسمان یک ستاره نداشتن-در نهایت فقر و تنگدستی بودن
الدنگ-بیکاره-مفتخور-بیغیرت
آش آلو شدن(خجالتزده شدن، سکهی یکپول شدن، کنفت شدن)
ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی
به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد
چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن
بر و بچه ها-زن و بچه-جماعت دوستان
دلچرکین-کسی که از چیزی اکراه پیدا کرده است
چهار دیواری کسی نشست کردن-بدبخت شدن-از کار و زندگی ساقط شدن
باب شدن-معمول و رایج شدن
چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن
حساب حاج هادی زغالی-حساب ساختگی
بزن و بکوب-ساز و آواز و رقص-مجلس بزم
جالباسی-کمد لباس-جا رختی
داوطلب-خواستار-نامزد
زیر دین رفتن-قرض دار شدن-مدیون شدن
پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن
دل رحم-مهربان
چوب بست-داربست چوبی-چوب بندی
از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)
زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن
این به آن در(چیزی که عوض دارد گله ندارد، در مقام انجام عمل متقابل میگویند)
خورد و برد-افراط و زیاده روی-ریخت و پاش-تعدی و تجاوز
خرده پا-کاسبان جزء و کم سرمایه
دست زدن-لمس کردن
بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن
پاتوغ-محل گرد آمدن
حشک شویی-شستن لباس با مواد شیمیایی با کمی یا بدون آب
تو پوزی خوردن-تو دهنی خوردن-دمغ شدن-نا امید شدن
زاییدن گاو کسی-به دردسر بزرگی گرفتار آمدن
چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن
جیش-ادرار در زبان کودکان
رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن
حساب سوخته-بدهی قدیمی
خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم
پای کسی را گرفتن-زیانی به کسی وارد شدن
جسته دوزی-نوعی دوختن
اَنَک کردن(تحقیر کردن، خجالت دادن)
دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی
آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن
چاخان کردن-دروغ گغتن-چُسی آمدن
خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن
پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار
پُف-فوت-ورم-آماس
دروازه-دروازه مانندی در دو سوی میدان فوتبال-گُل
دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم
زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس
د ِ ؟-واقعن ؟-راستی ؟
آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)
آل آروادی-زن سخت بیحیا و بدرفتار
چشمه آمدن-گوشه ای از مهارت خود را نشان دادن
چهار عمل اصلی-جمع و تفریق و ضرب و تقسیم
دلادل-پُر-نهایت بزرگی-شکم زن آبستن
پابوس-زیارت
دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری
چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن
بخت، بخت اول-برای هر زنی شوهر اول بهتر است
دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن
از خشت افتادن-بدنیا آمدن
دست به دامان کسی شدن-به کسی پناه آوردن-به کسی متوسل شدن
زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن
آه در بساط نداشتن-سخت بیچیز بودن-بیچاره و بینوا بودن
جگرکی-جگر فروش
فرمان چرخیدن به سمت چپ در آموزش نظامی
چرخ دستی-چرخ خیاطی که با دست به حرکت می افتد
زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن
از دست برآمدن-ممکن و شدنی بودن-از عهده بر آمدن
آدم بیمعنی-آدم بیخود
بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن
خیط کردن-نگا. خیت کردن
راپرتچی-گزارش دهنده
خاکروبه ای-سپور-آشغالی
زیر بغلی-نوعی تنبک که پایه ی دراز آن را زیر بغل می گذارند و آن را می نوازند
ژست دادن-تنظیم وضع و حالت و قیافه برای عکس گرفتن
راسته چینی-چیدن ساده و آسان
تعطیل بردار-تعطیل شدنی
امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن
آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)
حرف پهلودار-سخن کنایه آمیز
از دهان گندهتر حرف زدن(گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست)
چیزی بار کسی نبودن-علم و آگاهی نداشتن-شعور نداشتن
پادویی کردن-فرمان برداری از استادان در مورد کارهای سرپایی-فراهم آوردن مقدمات
بالا خانه-اتاقی که بر روی آخرین طبقه ساخته می شود
راست و حسینی-رو راست-بی شیله پیله
ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن
زمانه بازی کردن-با زبان بازی و چاپلوسی رفتار کردن
اسب چوبین-تابوت
از کاسه درآمده-بیرونزده-ورقلمبیده
دندان تیز کردن-طمع کردن
خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن
بُل-چیز مفت-موقع مناسب-بهانه
دو جین-دوازده تا
حرامزادگی-بد ذاتی-مکر
از قماش چیزی (کسی) بودن(از جنس چیزی بودن، از تیپ کسی بودن)
تمدن داشتن-دارای تربیت بودن
چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند
روی سر گذاشتن و حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را در حق کسی نشان دادن
چشمه آمدن-گوشه ای از مهارت خود را نشان دادن
پاشنه ی در-چارچوب در که لولا دارد و در روی آن می چرخد
خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار
خیک باد-باد کرده-شکم آورده-آبستن
دل کسی را خون کردن-کسی را سخت رنجاندن
بد ادا-بد اطوار-بد گوشت-کسی که در بهانه جویی افراط می کند و به انجام تشریفات علاقه دارد
آبِ خشک(آب بسته)
از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن
آواز کوچهباغی(آوازی که جاهلها می خوانند و یکی از گوشههای دستگاه شور است)
روی دست کسی ماندن-به فروش نرفتن-باد کردن
دل و روده بالا آمدن-به حالت تهوع افتادن
تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن
ریش بابا-نوعی انگور درشت دانه
پوست پیازی-نازک و بی دوام
اُس و فُس-اصل-مایه-چهارستون بدن
خیس آب شدن-سر تا پا تر شدن
بازوبند-نواری که به نشانه ی معینی بر بازو می بندند
به پیر و پیغمبر قسم خوردن-سوگند بسیار یاد کردن
جوش آوردن-نگا. جوش آمدن
از دهان گندهتر حرف زدن-گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست
حیا را خوردن و آبرو را قی کردن-بسیار بی حیا و گستاخ بودن
آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگیاش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)
خوراکی-خوردنی ها جز غذای روزانه-تنقلات-خوردنی
آخرین تحویل(قیامت)
از بن ناخن(ذخیره، بندگی، اطاعت)
پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی
جِر جِر کردن-چیزی را پاره پاره و ریز کردن-مانند کاغذ و پارچه
راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار
تَق-صدای برخورد دو چیز به یکدیگر
اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)
تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت
از پا در آوردن(سخت فرسوده و از کار افتاده کردن)
دل غشه گرفتن-متاثر و ناراحت شدن-بی حال شدن-دچار ضعف شدن
جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود
آدم دو قازی-شخص بیسروپای بیارزش
انگشت روی چیزی گذاشتن(موضوعی را مورد توجه قرار دادن)
در چاه افتادن-فریب خوردن
انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت
زمانه بازی کردن-با زبان بازی و چاپلوسی رفتار کردن
زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن
بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن
زرد آلو عنک-نوعی زردآلوی نامرغوب و ترش
چله نشینی-خانه نشینی
ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن
حیف شدن-حرام شدن-نفله شدن-از فایده افتادن
تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر
دستک-دفتر حساب
دریافت-گرفتن-ادراک
الف الف کردن-قاچقاچ کردن
پساب-آبی که پیش از این در آن چیزی خیسانده یا جوشانده باشند
دق کُش کردن-سبب مردن کسی از غم و اندوه شدن
تنوره زدن-چرخ زدن و گرد شدن
پف زدن-ورم کردن-بالا آمدن
آینهی هفتجوش(خورشید)
زیپ-نوعی بست ساخته شده از دو نوار دارای دندانه های فلزی یا پلاستیکی قابل درهم افتادن
بست-محلی در جاهای مقدس یا دیگر که شخص در آنجا از تعرض در امان می ماند-تکه ی کوچکی از تریاک
به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن
به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن
خوش خور-کسی که همیشه غذای خوب بخورد
تقاص پس دادن-تاوان پس دادن
در هم و بر هم-آشفته-پریشان-آمیخته
جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند
رنگ پریدگی-بی رنگ شدن چهره از ترس یا خشم یا بیماری-رنگ باختگی
حساب بی حساب-سر به سر-این به آن در-مساوی-هیچ به هیچ
خوش ترکیب-نگا. خوش تراش
چیلک دان کسی را تکاندن-کسی را وادار با افشای رازش کردن
بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن
آدم بگو بخند-شیرینزبان و بذلهگو
ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن
پشت کسی را داشتن-هوای کسی را داشتن-از کسی حمایت کردن
خاله ی خر عمه ی گاو-بسیار نفهم-از اصل و نسب نادان
آن چنانی-چنانکه خود میدانی-بسیار گرانبها-بسیار عجیب
رخصت خواستن-اجازه خواستن
دنده ی کسی خاریدن-میل به کتک خوردن داشتن-کرم داشتن-تن کسی خاریدن
پشت گوش انداختن-دیر انجام دادن-اهمیت ندادن-امروز و فردا کردن
چاچول-حقه باز-شارلاتان
تا خوردن-کج شدن-خم شدن-انحنا برداشتن
تخته زدن-پنبه زدن
توپ در کردن-توپ انداختن
بش باد-حقش باشد-هنگامی که کسی به دشمنان دین لعنت بفرستد-شنوندگان این جمله را می گویند.
حرف شنوی-سر به راهی-تبعیت-نصیحت پذیری
از زمین سبز شدن-ناگهان و بیخبر پدیدار شدن-بهطور غیرمنتظره حاضر شدن
آبجی خاکانداز-زن فضول و خبرچین
پی بردن-دریافتن-آگاه شدن
دزدیده-دزدکی
از سرما چاقو دسته کردن(به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دستها را میان پاها فرو بردن)
دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن
خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد
پهلو فنگ-نگاه داشتن تفنگ به موازات و عمود بر زمین
تسمه از گرده ی کسی کشیدن-کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن
اسکلتبندی(طرحریزی، زیرسازی)
آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار
حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن
آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن
خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن
اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)
با پنبه سر بریدن-با نرمی و تدبیر آزار و آسیب رساندن
چرم پاره-خرده های چرم در دکان کفاشی
فرض کنیم که
آمیزقلمدون(میرزابنویس، کاتب)
از پس چیزی (کسی) بر آمدن(توان انجام کاری را داشتن، توان هماوردی با کسی را داشتن)
پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی
جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم
دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی
رفتن از رو-خجالت کشیدن-شرم کردن-از میدان به در رفتن-مجاب شدن
توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن
انسان بودن-شریف و درست بودن
حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی
خر گردن-گردن کلفت-بی عار
چپو-غارت-تاراج
چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع
از ته دل(از سر صدق و صفا)
خیر مقدم-خوش آمد
جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن-جلو فضولی های کسی را گرفتن
از خود در آوردن-دروغپردازی کردن
تو دل شیر رفتن-جرات فراوان داشتن
تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن
حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند
رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند
آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفتانگیز کردن)
زبان کسی را موش خوردن-سکوت کردن-با وجود ضرورت سخن نگفتن
زلف پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد
پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک
اُرُسی-کفش
تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی
رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن
دزد و حیز-نادرست و مکار
دلخوری-گله-شکایت-اوقات تلخی
دستک دمبک-بهانه-دستاویز-پاپوش
دست خالی بودن-تهی دست بودن-بی چیز بودن
افتاده-فروتن-متواضع
دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز
تریت- تلیت
تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن
دل آمدن-به چیزی تن در دادن
دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق
آشیخ روباه(آبزیرکاه، مکار)
چرکمُرد-پر چرک و کثیف
زهره ترک شدن-زهره آب شدن
آخش درآمدن-از درد نالیدن
تا کش به کشمش می خوره-هنوز چیزی نشده-سر کوچک ترین بهانه
به مفت نیارزیدن-هیچ ارزشی نداشتن
دم خود را روی کول گذاشتن-گریختن-شکست خورده رفتن
دست فروشی-شغل دست فروش
حرف به حرف کردن-موضوع گفت و گو را عوض کردن
از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن(از باران به ناودان پناه آوردن)
با محبت-زود جوش و مهربان
جای ارزن نبودن-بسیار شلوغ بودن-جای سورن انداختن نبودن-سگ صاحبش را نشناختن
خوره-جذام-آکله
زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی
خرج تراشی-هزینه درست کردن
آخرین تحویل(قیامت)
خوش باور-آن که هر گفته ای را راست می پندارد
باج سبیل-چیزی که به ناحق به اشخاص قلدر و مقتدر باید داد
پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است
آسمان غرمبه-صدای رعد-تندر