لیست فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 342

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

تفنگ دار-جنگنده ی مسلح به تفنگ

الابختکی(اتفاقی، تصادفی)

دولابچه-کمد کوچک

به حرف آوردن کسی-کسی را به سخن گفتن واداشتن

پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن

چسو-ترسو-بزدل-آن که بسیار چس دهد

پیش ِ پا-جلوی رو

تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند

خیرات کردن-چیزی را

دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن

رها کردن به امید خدا-دست کشیدن و به جریان روزگار واگذار کردن

 

خاک تو سری-مصیبت زدگی-گرفتاری-بدبختی

پاشنه ی در-چارچوب در که لولا دارد و در روی آن می چرخد

روبند شدن-با رودربایستی ناگزیر به انجام کاری شدن

دسته پل-الک دولک

د ِ-زود باش!

خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن

دم ِ بخت-دختری که به سن ازدواج رسیده است

جوراجور-دارای انواع گوناگون

رد زدن-رد پای کسی را گرفتن-نشان به جایی بردن

بله قربان گو-چاپلوس-متملق

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

 

خایه مال-چاپلوس-متملق-دستمال به دست

تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن

آینه‌ی دق(آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم)
خرد و خمیر-نگا. خرد و خاکشیر-له و لورده

ای داد بیداد(کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند)

تریاکی ِ چیزی بودن-سخت به چیزی معتاد بودن

دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی

دریافتی-حقوق

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

آب شدن قند توی دل-لذت بسیار بردن

اُزبَک-بی‌ریخت-ژولیده-ازخودراضی

خام عقلی-حماقت-دیوانگی

چی-چه-چیز

ته تغاری-آخرین فرزند خانواده

تازه وارد-کسی که تازه وارد شده است

جَلَب-حقه باز-موذی-تقلبی-زن نا به کار

بردن از رو- از رو بردن

خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما

دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات
پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

جامهر-کیسه ای که مهر نماز را در آن می گذارند.

زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن
اخ و پیف کردن-اظهار ناراحتی کردن از بوی بد-منظره‌ی بد یا غذای بد

ترس بر داشتن کسی را-از وارد شدن به کاری بیم داشتن

پیگرد-پی گیری-تعقیب

 

خودم جا، خرم جا-تکیه کلام کسانی که همه چیز را از دریچه ی منافع شخصی می بینند. من که دارم گور پدر بقیه

آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن

اسرار مگو(حرف‌های ناگفتنی)

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

در دل آمدن-به دل برات شدن-به خاطر خطور کردن-احساس واقعه ای خوب یا بد کردن

حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده

پیش خر کردن-پیش از موعد خریدن

دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان

به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی

ته بساط-باقی مانده ی وسایل زندگی و کسب و کار

خال-نقطه ی سیاه-لکه

جاده کوبی-راه صاف کردن

دمپایی-کفش راحتی خانه

روی دایره ریختن-روی داریه ریختن

خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن

زیر دست-تابع-فرمان بردار

حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب

خراب شدن بر سر کسی-نزد کسی بار و بندیل گشادن و ماندن

بریدن شیر-لخته لخته شدن شیر

بز بگیر-کسی که همیشه به دنبال جنس ارزان یا معاملات پر سود است

بغل زدن-زیر بازو گرفتن

باد به غبغب انداختن-تکبر کردن-خودخواهی نشان دادن

پاشنه ی کسی را کشیدن-با فریب کسی را به کاری برانگیختن

آفتاب چریدن(بی‌کار بودن، چیزی برای خوردن نداشتن)

دل خوشکنک-مایه دلخوشی اندک-آن چه بی پایه ولی مایه ی خرسندی است-گول زنک

بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن

چهار خانه-شطرنجی-خشت خشتی

دق کردن-از غصه مردن

رفتن آن جا که عرب نی انداخت-به جای دور و بی بازگشت رفتن-به وضع ناجوری گرفتار شدن

اگر بمیری هم(به‌هیچوجه، هرگز)

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

باد به آستین کسی کردن-کسی را به کاری تحریک کردن

چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی

دل کسی آب شدن-به اوج تمنا رسیدن-بسیار مشتاق شدن-بی تاب شدن

دست بالا-حداکثر

اوستاکار(استادکار، ماهر و مسلط)
تل انبار-توده-انباشته

خود را به کرگوشی زدن-به نشنیدن تظاهر کردن

جیک در نیاوردن-صدایی در اعتراض بر نیاوردن-کم ترین اعتراضی نکردن

پیش گرفتن کاری-کاری را آغاز کردن
روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

بد شگون-شوم-بد اختر-بد یمن

آفتاب لب بام(پیری نزدیک به مرگ)

رو دستی-نوعی دستکش-ضربه ی روی دست-حقه-کلک

آب بندی کردن-آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو
 

بار آمدن-تربیت شدن-به روشی عادت کردن

توپیدن-پرخاش کردن-تشر زدن

آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن

پا بر چین رفتن-آهسته و آرام با نوک پا رفتن

پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی

خوردن حرف-نگا. حرف را خوردن
خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی
بر و برگرد نداشتن-مسلم-قطعی-بی چون و چرا

ترکمون زدن یا کردن-دست به آب رساندن-ناشیانه کاری را انجام دادن-زاییدن

تاج گل به سر کسی زدن-کار نیکی در حق کسی کردن

این دنده آن دنده شدن(این پهلو آن پهلو شدن)

خودخوری-حالت خودخور

آبِ بسته(شیشه، بلور، یخ، برف)

زبون-حقیر-توسری خور

خواهر خوانده-دوست صمیمی

چغل خوری-سخن چینی

خُل-نیمه دیوانه-سفیه

تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن

دل واپس-نگران-چشم به راه-مضطرب

دماغ خشکی-بی مغزی-دیوانگی

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

چار طاق-به طور کامل

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

از یک قماش بودن-سر و ته یک کرباس بودن

چرند گو-یاوه گو

آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست)

بچاپ بچاپ-اوج سوء استفاده و دزدی

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن

دوسیه-پرونده

ریگ دندان کسی شدن-مزاحم کسی شدن

جوان مرگ شدن-در جوانی مردن

ذکر مصیبت-بیان درد-یادآوری رنج های خاندان محمد و به ویژه حسین

دل کندن-دست کشیدن-رها کردن

خود را به کوچه ی علی چپ زدن-خود را بی اطلاع نشان دادن

ته نشین شدن-رسوب کردن

رخصت خواستن-اجازه خواستن

پیاز مو-ریشه و بیخ مو

این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن

این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن

بستری-خوابیده در بستر-بیمار

به حساب کسی رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ
افتادن توی پوست کسی-کسی را وسوسه کرد
اره دادن و تیشه گرفتن(جنگ و دعوا داشتن)

آتش سوزاندن-شیطنت و شرارت کردن

بی پرده-رک و صریح-آشکار

به توپ بستن-باران گلوله ی توپ بر جایی ریختن

حق السکوت-آن چه که یرای پنهان نگه داشتن رازی به کسی می دهند

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن
خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن

آش دهن‌سوز(هر چیز مطلوب و پسندیده)

پیچ گوشتی-وسیله ای که با آن پیچ را باز و بسته می کنند
پشم ریختن-از میان رفتن توانایی و مقام

دست دست کردن-تردید داشتن-وقت کشتن-وقت را هدر دادن

از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری

تاپاله-سرگین خشگ شده ی گاو برای سوختن

 

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف

خوش نشین-کسی که هر جا خواست اقامت می کند-ساکنان غیر زارع ده

آشنا روشنا-دوست آشنا

چراغ پریموس-چراغ تلمبه ای-نوعی اجاق نفتی
درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن

به گردن گرفتن-متعهد شدن-مسئولیتی را پذیرفتن

زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن

بالا غیرتا-از راه جوانمردی و گذشت

خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده
حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

حَب-قرص

چغل خور-سخن چین

جد کمر زده-در نفرین به سید می گویند-یعنی جدش او را به سزایش برساند

جیز کردن-سوراندن به زبان کودکان

تفنگ انداختن-تیراندازی با تفنگ

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن

بساز و بفروش-ساختن خانه ی بدون استحکام به قصد فروش

جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

تریت- تلیت

حیدری و نعمتی-گروه های دشمن هم

آدم عوضی-کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست-بدطینت

بالا کشیدن-مال کسی را به ناحق خوردن

نوشته دیگر :
تور مشهد پرطرفدارترین تور داخلی

پاره آجر-شکسته ی آجر

چوب تو ماتحت کسی کردن-نگا. چوب به آستین کسی کردن

زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس

تصدق شدن کسی را-بلاگردان کسی شدن-قربان صدقه ی کسی رفتن

زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت

تو هچل افتادن-به دردسر افتادن-دچار مشکل شدن

دلچرکین-کسی که از چیزی اکراه پیدا کرده است

از دست دادن-گم کردن

بِدو-دوان دوان-کسی که بسیار می دود-سریع

پا نوشت-زیر نویس-آن چه که در پایین صفحه می نویسند

چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی

توان هماوردی با کسی را داشتن

انداختن پشت گوش(سهل‌انگاری کردن، دیر انجام دادن، کوتاهی کردن)

از دست کسی در رفتن-کاری را بی‌اختیار و ناخواسته انجام دادن

آفتاب از مغرب درآمدن(روز قیامت، رویدادی شگرف پیش آمدن)
پوست پیازی-نازک و بی دوام

الکی-بی‌هوده-بی‌خود-دروغکی

دیر چسب-دیر آشنا

راپرتچی-گزارش دهنده

توالت رفتن-به دستشویی رفتن

از بیخ گوش کسی گذشتن(در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن)

پایش افتادن- پادادن و پا افتادن

دَنگال-جادار-بسیار فراخ

تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن-در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند

زرت-صدای باد در کردن یا شیشکی

دوخته فروش-کسی که پارچه بخرد-از آن لباس بدوزد و برای فروش عرضه کند

جلا دادن-مفید بودن-شفا دادن-صیقل دادن
پت و پاره-ژنده-فرسوده

در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن

 

از قدیم ندیم‌ها(از گذشته‌های دور)

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن-زندگی کسی را آشفته کردن-کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن

دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی

چنار امام زاده صالح-متلک بد

برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن

تسمه از گرده ی کسی کشیدن-کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن

 

زیپو کسی را زدن-از کار برکنار کردن-معزول کردن

چوروک-چین و شکن

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

به هر تقدیر-در هر صورت-خلاصه

چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

 

چوب به سوراخ زنبور کردن-شوراندن و تحریک کردن عده ای

آینه‌ی هفت‌جوش(خورشید)

دور کسی گشتن-قربان صدقه ی کسی رفتن

دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن

حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز
 

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

به گرد کسی نرسیدن-بسیار عقب بودن از کسی-فاصله ی بسیار با کسی داشتن

بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !
چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده
بنده منزل-خانه ی من

چل زن-زن کوتاه قد

بی بخار-بی خاصیت-بی عرضه-ناتوان
خروار-کنایه از مقدار زیاد

چروکیدن-چین دار شدن

 

به پیش-فرمان نظامی برای حرکت سپاهیان به جلو

پی جوری کردن-پی جویی کردن-دنبال نمودن

خنسی-گرفتاری-تنگدستی

آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن

جرنگی-نقد-یکجا-یک کاسه

روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن

آخِی(صوتی برای تاثر یا شادی)

 

از بیخ-یکسره-به‌کلی-کاملن

اشک تلخ-شراب-اشک عاشق

جنس-کالا-کالای قاچاق-مواد مخدر مانند هرویین-تریاک و مانند آن ها

پسله-جای پنهان-در نهان

تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود
آش هفت جوش-قضیه‌ی پیچیده

پاتوغ-محل گرد آمدن

بکن نکن-امر و نهی

خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار

 

جاشو-باربر

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

از روی شکم‌سیری-از سر بی‌مسئولیتی-بدون تعمق
به ساز کسی رقصیدن-بازیچه ی کسی شدن-از کسی فرمان بردن
انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

 

تیغ زن-کلاه بردار-گوش بر

چس و فس-اسباب خرده ریزه ی ناقابل-خرت و پرت

بی تخم و ترکه-بی فرزند-بی نسل

از آب درآوردن-عمل آوردن-انجام دادن

خط خطی شدن اعصاب-خرد شدن اعصاب-خراب شدن اعصاب
پس مانده-ته مانده-به کنایه به زن طلاق گرفته گفته اند
جان بر لب نهادن-به کاری خطرناک اقدام کردن-آماده ی مرگ شدن

حال و احوال-وضعیت-کیفیت

تیر گذاشتن و تفنگ برداشتن-نهایت عصبانیت-بد و بیراه گفتن

دَرَ ک-در کوچک-برای نشان دادن بی اعتنایی نسبت به رویدادی بد به کار می رود

تخته پاک کن-چیزی که با آن تخته سیاه را در کلاس پاک می کنند

حال آوردن جگر-بریدن صفرای جگر با چیزهای ترش مزه

خرج از کیسه ی خلیفه کردن-از مال دیگران خرج کردن

حسینقلی خانی-با هرج و مرج-بی قانون

باش !-نگاه کن-ببین

رگه-طبقه ای از مواد معدنی در درون خاک

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

چشم انتظار-منتظر-چشم به راه

جاده کشیدن-راه درست کردن

پهن شدن آفتاب-روز شدن

پا دری-فرشی که پای در می اندازند-سنگی که کنار در می گذارند تا باد در را حرکت ندهد

چاشت یک بنگی-خوردنی کم با پول اندک

پر بودن خیک کسی-سیر بودن

پیشدستی-بشقاب کوچک-زیر دستی

بز رو-راه باریک و پرپیچ و خم در کوه و جنگل
دمرو-کسی که دمر خوابیده

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

درب و داغان شدن

آبدست-ماهر-استاد

حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز

چنار امام زاده صالح-متلک بد
روبند کردن-کسی را به رودربایستی به کاری واداشتن
آش آلو شدن(خجالت‌زده شدن، سکه‌ی یک‌پول شدن، کنفت شدن)

آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

دل به دل رفتن-دوستی و دشمنی از دو سو بودن

چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند

دک شدن-جیم شدن-ناپدید شدن
چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

آخرین تحویل(قیامت)

در بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن
دنده کج-کج خلق-یکدنده
جوکی-مرتاض هندی-آدم لاغر و مردنی-آدم معتاد و مریض

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

از دهان گنده‌تر حرف زدن-گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست

اجباری-خدمت سربازی

خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

چاق کردن دنده-به دنده گذاشتن اتوموبیل

جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان

روده کوچکه ی کسی روده بزرگش را خوردن-کنایه از شدت گرسنگی

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش

زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن

پیزه شُل-آن که شکمش روان باشد-ضعیف-سست

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز

پای چیزی را خوردن-تاوان کاری را پس دادن

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

دست نماز-وضو

پاشنه کوتاه-کفشی که پاشنه ی کوتاه دارد
تق و پوق-سر و صدا-بگیر و ببند

آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن

زار-نا به سامان-خراب-بد

زنجیر زن-کسی که در ماه محرم به پشت خود زنجیر می زند

زد و خورد-کتک کاری-دعوا و مرافعه

به صرافت افتادن-به فکر انجام کاری افتادن

 
تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن
درس خوان-شاگرد زرنگ و کوشا

اخ و پیف کردن-اظهار ناراحتی کردن از بوی بد-منظره‌ی بد یا غذای بد

دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای

جمال کسی را عشق است-کسی را دوست داشتن-دیدار کسی را به فال نیک گرفتن
خوش ترکیب-نگا. خوش تراش

رمباندن-خراب کردن

بازی در آوردن-بهانه آوردن-دبه در آوردن

استخوان جلوی سگ انداختن-با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن

دزد سر گردنه-کاسب نادرست و گران فروش
خاکشیر نبات به حلق کسی کزدن-لطف و محبت بیش از اندازه به کسی کردن
بقچه بندی-ران چاق

پاکاری-شغل پاکار

زاغه-جای نگاه داری گاو و گوسفند-حانه ی بسیار محقر-انبار مهمات

خاطرجمع شدن-مطمئن شدن

از حال رفتن-بی‌حال شدن-غش کردن

پلاس-اثاث مختصر منزل

چربیدن-برتر بودن-پیش بودن

خوش انصاف-با انصاف-منصف

خلاف-جرم

دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن

با کسی تلیت شب جمعه خوردن-با کسی هم منفعت نبودن

جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند

 

پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

ترکه-آدم باریک و بلند

 

دخل کسی آمدن-کلک کسی کنده شدن-کار کسی ساخته شدن-نابود شدن

نوشته دیگر :
سایت چطوریه : مرجع اشتراک گذاری نظرات
دل کسی روی دل آدم بودن-درد دیگران را درک کردن-با دیگران غمخواری کردن

زبان را گاز گرفتن-از گفتن سخنی پشیمان شدن

 

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

بی سیرت-بی آبرو

آشنایی دادن-خود را معرفی کردن
چارقد-روسری زنانه

از دماغ کسی در آمدن(شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن)

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

بی باعث و بانی-بی کس و کار-بی سرپرست

چینی بند-چینی بند زن

چشم را چهار کردن-دقت بسیار کردن-انتظار شدید بردن-تعجب زیاد کردن

پُک-هر بار کشیدن سیگار و چپق و از این نوع

دوبلور-دوبله کننده

جِر خوردن-پاره شدن

اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)

چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب

ریش و پشمی به هم زدن-بالغ شدن-صاحب ریش و پشم شدن

جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن

خر زور-نیرومند-پرزور

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

چنگولک-سست و ضعیف

تب خال زدن-در آمدن تب خال دور دهان

پول بالای چیزی دادن-پول دادن و چیزی را خریدن

انگشت خوردن-افسوس خوردن-پشیمان بودن

در تنور چوبی نان پختن-خیال خام در سر داشتن-کار ناشدنی انجام دادن
پینه بستن-سخت شدن پوست کف دست و پا

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال-همه و همه چیز

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

پادگان-سربازخانه

دردسر تراشیدن-ایجاد زحمت و گرفتاری کردن

خوش معامله-خوش حساب-کسی که آلت تناسلی قوی دارد

ریغ زدن-خراب کردن-کثافت کاری کردن

دلقک-شخص مسخره

رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل

انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

بالا آوردن-استفراغ کردن

دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن
راه انداختن کار کسی-وسیله ی تسهیل انجام شدن کار کسی را فراهم کردن-رو به راه کردن کار کسی

دنیا آمدن-زاده شدن

اجل‌برگشته-کسی که مرگ به‌سراغش آمده

تمام کردن-مردن

از مخ معاف بودن(دیوانه بودن)

آفتابه برداشتن(دست به آب رساندن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن)

آلت فعل(وسیله‌ی انجام کار)

ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود

 

چین خوردن-چروک شدن

پیله ی کسی به کسی گرفتن-کسی را اذیت کردن

آفتابه برداشتن-دست به آب رساندن-پابرهنه وسط حرف کسی دویدن
خیت کردن-شرمنده کردن-کنفت کردن-بور کردن
رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن

آب تاختن-پیشاب کردن

حساب بالا آوردن-بدهکار شدن

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

بخت آزمایی-ترتیبی برای تقسیم جایزه میان خریداران بلیت

ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است

جزوه-کتابچه-دفترچه

آبگوشتی(بی‌ارزش، پیش پا افتاده)
 

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

آفتابی کردن(پدیدار کردن)

پیگرد-پی گیری-تعقیب

پیت پیت کردن-پچ پچ کردن-نجوا کردن

زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید

جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت

دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر

ته چیزی را بالا آوردن-تا آخر خوردن-تمام کردن

دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

تو حرف کسی دویدن-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

دهان کسی چاک و بست نداشتن-ناتوان بودن در رازداری

رقص شتری-رقصی که از روی قاعده نباشد-حرکات نابهنجار

دست و دل کسی به کار نرفتن-میل به کار نداشتن

دل به دل راه داشتن-احساس متقابل داشتن

از روی شکم‌سیری(از سر بی‌مسئولیتی، بدون تعمق)

جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن

تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او

دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

زیر نافی-هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند

ذات کسی خراب بودن-بد اصل و نسب بودن-اصالت نداشتن-بد جنس بودن

از دست برآمدن(ممکن و شدنی بودن، از عهده بر آمدن)

از منبر پایین آمدن-از پرچانگی دست برداشتن-سخن را به پایان آوردن

استخوان‌بندی-درست کردن انگاره و طرح

زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

از روی معده حرف زدن(بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن)

دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن
خودرنگ-دارای رنگ طبیعی
آدم استخوان‌دار-کسی که اراده و پشتکار دارد

جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی

بد لعاب-بد گوشت-بد خلق

به دم و دود رسیدن-سر و سامان یافتن

ختنه سوران-جشنی که به هنگام ختنه کردن نوزاد پسر بر پا می کنند

تگری-بسیار خنگ-یخچالی

خاج کشیدن-صلیب کشیدن
تِلِک و پِلِک-رخت و وسائل ناچیز خانه

اَل اَمان(زینهار، پناه بر خدا)

از شیر مادر حلال‌تر-چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست

بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

دستمالی-دست مالیدن

از راه به‌در بردن-فریب دادن-اغوا کردن

باد دادن-تلف کردن-در برابر باد قرار دادن

آشیخ روباه-آب‌زیرکاه-مکار

خوب شدن-شفا یافتن-تندرست گشتن

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

بفهمی نفهمی-مختصر-کم-نامحسوس-تااندازه ای

چندش آور-تکان دهنده-دل به هم زن

چین چینی-پر چین

باشگاه-محل گردهمایی گروهی برای ورزش-تفریح و از این قبیل

استخوان‌فروش(ستایشگر آبا و اجداد)

چاره-درمان

اسباب زحمت-کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود

توی هم لولیدن-با هم و کنار هم ایستادن و حرکت کردن

جاده کوبی-راه صاف کردن

دختر بچه-دختر کم سن و سال

چشم زهره-ترس

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

آفتاب لب بام(پیری نزدیک به مرگ)

پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن

توالت رفتن-به دستشویی رفتن

از دست دادن-گم کردن

ته گیلاس-نوشیدنی کمی که ته گیلاس مانده است

زیر شال کسی قرص شدن-شکم کسی سیر بودن

تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن
آن سفر(آن بار، آن دفعه)
تعارف دادن-هدیه فرستادن-پیشکش کردن
بی در و پیکر-ولنگ و واز-بی حساب و کتاب-بی نظم و قاعده

بخیه به آبدوغ زدن-کار بی هوده کردن

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

خوش خیالی-خوش دلی-بی خیالی

دم به ساعت-هر ساعت-هر لحظه

خرده قرض-بدهی اندک

دست بردن در چیزی-چیزی را تغییر دادن

خدا گرفته-بدبخت شده-به عذاب خدا گرفتار شده
آفتاب را به‌گز پیمودن-کوشش بی‌هوده کردن

زنکه-لفظی توهین و تحقیرآمیز به زن

تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن

آویزان کسی شدن-طفیلی کسی شدن

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

بدک-نه چندان بد

دل به دل رفتن-دوستی و دشمنی از دو سو بودن

پی گرفتن-دنبال کردن کار

خط کشیدن دور چیزی-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

ژلاتین-ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند

زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی

حشل-خطر

توان هماوردی با کسی را داشتن

ته دل کسی مالش رفتن-احساس ضعف یا ترس کردن-حالتی شبیه به گرسنگی داشتن
اشک تمساح-گریه ی دروغین

خلاف-جرم

امان دادن(کسی را پناه دادن، از گناه کسی گذشتن)

پوست از سر کسی کندن-کسی را سخت آزار و گوشمالی دادن-کشتن

رقصیدن به ساز کسی-تابع سلیقه و خواست کسی بودن-از خود اراده ای نداشتن و از دیگری تبعیت کردن

باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن

خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال

حقوق بگیر کس-ی که ماهانه دستمزد می گیرد

به لج انداختن-به لجاجت انداختن

جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان

پشت چشم نازک کردن-پشت چشم آمدن
حق-باج سبیل-رشوه
ریزه میزه-ریزه پیزه

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

جگر را سرمه کردن-دل کسی را سوزاندن-بسیار غم دادن

خرناس-نگا. خُرخُر

خط خطی شدن اعصاب-خرد شدن اعصاب-خراب شدن اعصاب

بد نما-بد منظر-بد نمود-زشت

اَنَک کردن(تحقیر کردن، خجالت دادن)

 

خشکی-انعطاف ناپذیری-سخت گیری-حالت پوستی که آب و چربی خود را از دست داده است

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

بند انگشت-فاصله ی نوک انگشت تا نخستین خط آن

چوب بست-داربست چوبی-چوب بندی

استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن

زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی

پر مدعا- پر ادعا

پیش گرفتن کاری-کاری را آغاز کردن

ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)

پشت چشم سنگین شدن-چیره شدن خواب

حال و بار-وضع زندگی

پاشنه ترکیده-بی سر و پا-آدم پست

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

پیچاندن کسی-کسی را گرفتار درد سر کردن-کسی را سوال پیچ کردن

چنبره زدن-حلقه زدن

نوشته دیگر :
کسب درآمد از اینستاگرام ، رویای دیروز، اتفاق امروز

چوروکیده-پر چین و چوروک

چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر

آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)

در قوطی هیچ عطاری یافت نشدن-به کلی نایاب بودن

آب (ها) از آسیاب افتادن(فرو نشستن هیاهو، از یاد رفتن ماجرا)

آدم نچسب(کسی که جاذبه‌ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی‌کند)

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی

اکبیری(زشت، بی‌ریخت)

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

به چشم-اطاعت می شود

تن خواه-پول نقد-زر و مال

تمام عیار-کامل-خالص-بدون نقص

دخیل بودن-خواهش و التماس کردن از کسی برای انجام ندادن کاری

برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی

بد شگون-شوم-بد اختر-بد یمن

چول کردن-شرمنده کردن

پیر کردن-کسی را بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن

جَغُل مغل-شکمبه-سیرابی
رنجیده کردن-آزرده ساختن-رنجانیدن

دنیا دست کیست؟-پرسش از کسی که کاملن بی خیال و بی غم زندگی می کند

جا دار-وسیع-فراخ

حرف شنوی-سر به راهی-تبعیت-نصیحت پذیری

آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)

دلال بازی-به شیوه دلالان از راه مبالغه و دروغ کاری را بزرگ جلوه دادن-واسطه گری

رد کسی را گرفتن-از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن

خاله سوسکه-دختران خردسالی که ادای زنان بزرگسال را درمی آورند

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن(با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن)

پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن

از شیر گرفتن(به دوره‌ی نوزادی پایان دادن)

دبوری-بی سر و پایی-ولگردی

پر شر و شور-پر غوغا-پر هیاهو

حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه

در تشک پر قو خوابیدن-از هر جهت آسوده و بی خیال بودن

بار فروش-فروشنده ی میوه و خواربار در میدان

چانه-گلوله ی خمیر نان

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن
پنجول زدن-با ناخن های دست روی تن کسی را خراش دادن

زمین گیر-کسی که به سبب بیماری یا پیری نتواند از جای خود برخیزد

انکر منکر(بسیار زشت و بدترکیب)

ژست-طرز حرکت و رفتار شخص

زبان بسته-برای تحقیر به آدم های بی عرضه یا کم آزار گفته می شود

زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن

 
تق چیزی در آمدن-گند کاری بالا آمدن-فاش شدن امری پنهان

پشتک زدن-معلق زدن-رنگ عوض کردن-تغییر عقیده دادن

زبان درازی کردن-با گستاخی و بی ادبی خارج از حد خود سخن گفتن

تو جیبی-پول مختصری برای برخی هزینه های روزانه

تخمه بو دادن برای کسی-چاپلوسی کردن برای کسی

چای صافی-نگا. چای صاف کن

 
آشوب شدن دل(دچار تهوع شدن)
 

ز ِله شدن-به تنگ آمدن-عاجز شدن-به ستوه آمدن

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

دلبخواهی-دلبخواه

زدن زیر آواز-بی مقدمه به خواندن پرداختن

خرپا-چوب بندی زیر سقف یا پل

جیک و بیک-دو روی قاپ-دوستی صمیمی

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

چرچری کردن-خوردن و عیش کردن

چوچول باز-دغل-بی حیا

خوردن بلا به جان-اصابت بلا با جان

پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

حقه باز-شعبده باز-تر دست-مکار

خر کردن کسی-کسی را با چاپلوسی فریفتن
خورده برده-ملاخظه و پروا

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

تیز بازار-بازار گرم و پر مشتری

دور و دراز-فراخ و وسیع

به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-خسته کردن

دست شما درد نکند-از شما سپاس گزارم

چشم گود شدن-لاغر شدن

خط خطی شدن اعصاب-خرد شدن اعصاب-خراب شدن اعصاب

دیزی دِهناری-آدم بی ظرفیت و کم طاقت

ریقش را در آوردن-بیرون آوردن مواد درون امعا و احشا

بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن

خلاف-جرم

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند

زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن

ازرق شامی(اخمو، ترشرو)

جیک و بیک-دو روی قاپ-دوستی صمیمی

زیر دندان کسی مزه کردن-از چیزی خوش آمدن-خواهان تکرار چیزی بودن

خرکی-سخت بی ادبانه-خارج از ظرافت

پادو-شاگرد دکان-کسی که کارهای سرپایی را انجام می دهد

پر گویی-روده درازی-پر چانگی

به لجن کشیدن-مفتضح کردن-رسوا و بی آبرو کردن

توی کوک کسی یا چیزی رفتن-کسی یا چیزی را زیر نظر داشتن- توی نخ چیزی رفتن

دو به دو-دو تا دو تا

حیوونکی-نگا حیوانکی
پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن

آجیل مشکل‌گشا(آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند)

چانه گیر-کسی که خمیر را چانه می کند

پیشکی-جلوتر-از پیش-به طور مساعده

پنج دری-اتاقی که پنج در دارد

ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

چوب دو سر طلا-منفور از هر دو طرف-از این جا مانده و از آن جا رانده

آدم(نوکر، امردی که بچه‌بازان نزد خود نگاه می‌دارند و مخارجش را می‌پردازند)
از بیخ گوش کسی گذشتن-در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن

ژست-طرز حرکت و رفتار شخص

حلال وار-به صورت حلال

پای پس-عوض-تلافی

آفتاب‌رو(جایی که آفتاب بر آن بتابد)

چاچولی-زبان بازی-حقه بازی

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

کسی را اذیت و آزار کردن

تخم جن-حرام زاده

از صرافت چیزی افتادن(از انجام کاری منصرف شدن)

آب رفتن-بی‌اعتبار شدن-کوچک شدن

چشم دریده-خیره-درآمده

زنگوله پای تابوت-فرزند مرد یا زن پیر

آب به آب شدن(تغییر آب و هوا دادن، بهبود یافتن به سبب سفر)

زمین گیر شدن-ناتوان شدن از پیری یا بیماری

تخته پاک کن-چیزی که با آن تخته سیاه را در کلاس پاک می کنند

حواس پرت-پریشان حواس-فراموش کار

تر و خشک کردن-رسیدگی کردن-پرستاری کردن

پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن

ادب‌خانه(مستراح، طهارت‌خانه)

زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر
تِک تِک-صدای کارکردن ساعت

حال آوردن جگر-بریدن صفرای جگر با چیزهای ترش مزه

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

چشمه آمدن-گوشه ای از مهارت خود را نشان دادن

پول ساز-کسی که کارهایش موجب در آمدن پول بسیار شود

درو کردن-پشت سر هم با گلوله زدن و انداختن

چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن

بش باد-حقش باشد-هنگامی که کسی به دشمنان دین لعنت بفرستد-شنوندگان این جمله را می گویند.

زانویی-زانو

ته جرعه-باقی مانده از نوشیدنی

رک رک نگاه کردن-چپ چپ نگاه کردن-بر بر نگاه کردن

برهوت-غیر مسکونی-خشک و بی انتها

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

آتش‌بیار معرکه-فتنه‌انگیز میان دو دشمن

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت

پکر شدن-کسل و عصبانی شدن

دار کشیدن-دار زدن

دسته کوک-ساعتی که از محل دسته کوک می شده است

بی پرده-رک و صریح-آشکار

حمامی-گرمابه دار

دده سیاه-نوکر-نوکر سیاه

چراغ روشن کردن-ارزان کردن جنس

پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری

چماق دار-زور گو-کسی که با زور مقصود خود را به دیگری تحمیل کند

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

پیچیدن به پر و پای کسی-با کسی بد رفتاری کردن-به کسی سخت گیری کردن

پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن

پشکل برچین-سخت بی سر و پا-بسیار حقیر

پنجول زدن-با ناخن های دست روی تن کسی را خراش دادن

آبِ جو(ب)(مال دنیا، هرچیز فراوان و بی‌ارزش)

بازیگوش-شیطان و حرف نشنو-بازی دوست

از این رو به آن رو شدن(یکسره دگرگون شدن، به‌کلی تغییر کردن)
اسیر خاک(مرده، تن‌پرور)

استخوان‌بزرگ(شخص دارای اصل و نسب)

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

آک‌بند-نو واستفاده‌نشده-هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده-دست اول

بدون معطلی-بی درنگ-فورا

چادر سر کردن-چادر پوشیدن
پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

رفته رفته-کم کم-خرد خرد-یواش یواش

ده مرده حلاج بودن-بسیار زرنگ و کاری بودن

از تیپ کسی بودن

به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن

آلنگ دولنگ-چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند

دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن

حال نداشتن-مریض بودن-بی حال بودن

 

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

پر کسی به پر کسی گرفتن-برخورد مختصری با کسی داشتن