مجموعه ای از اصطلاحات عامیانه و کوچه بازاری ایرانی قسمت 413

رو به راه کردن-آماده و مهیا کردن

دهنه سرخود-بی بند و بار

حشل-خطر

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن

دست کسی را پس زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن کسی

 

چار دستی-قمار چهار نفری

زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس

دوا به خورد کسی دادن-مسموم کردن-به زور به کسی دارو یا مشروب خوراندن

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن
تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی

انگشت زدن(انگشت در چیزی فرو بردن، امضاء کردن با اثر انگشت)

حمله-بیماری غش-صرع

ژاکت-کت بافته شده از کاموا

 

از بیخ-یکسره-به‌کلی-کاملن

چینه کشی-شغل چینه کش

آل-موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول

فرض کنیم که

آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)

بازرسی-بررسی و کنترل

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد

خیلی آب خوردن-گران تمام شدن-هزینه ی سنگین داشتن

دوم از آن-در ثانی-دوم آن که

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

آشنایی به روشنایی انداختن(پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن)

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

 

بار خود را بستن-از منبعی استفاده کردن و توانگر شدن

چهار دستی-فراوانی
برج زهر مار-بسیار خشمگین-بسیار اندوهناک
خوش ریخت-دارای هیکل برازنده
زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

تنگ شدن خلق-عصبی شدن-بی حوصله شدن-خشمگین شدن

چسبیدن خِر کسی-گریبان کسی را گرفتن و به اصرار چیزی خواستن

زد و بندچی-توطئه گر-ساخت و پاخت کننده

ترکه-آدم باریک و بلند

بغل دست-کنار دست-پهلوی دست

از بای بسم الله تا تای تَمَت-از اول تا آخر-از سیر تا پیاز

زوال در آوردن-نعمتی را در نتیجه ی ناسپاسی و بی اعتنایی از دست دادن

پنج تن آل عبا- پنج تن

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

رسانه-وسیله ی ارتباطی

ته گیلاس-نوشیدنی کمی که ته گیلاس مانده است

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

دلچرک-ناخوشایند-دارای اکراه

ریختگی-ریزش

از اوناش نبودن ( فقط به‌صورت منفی)(از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است)

خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده

باران خوردن-در زیر باران قرار گرفتن و خیس شدن

پُخی شدن-کاره ای شدن-مهم شدن

دِردو-سر زبان دار-ناقلا و زرنگ

خرد و خمیر شدن-بسیار خسته شدن-له و لورده شدن

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

پوشالی-بی ارزش- بی مصرف

چین چین-پر از چین

خودخور-کسی که غم خود را در دل می ریزد و با کسی در میان نمی گذارد

جیر و ویر راه انداختن-داد و فریاد راه انداختن

خرج در رفته-خالص-ارزش پس از کسر مخارج لازم

ابریشم-زن نوازنده-مطرب

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

پاتوغ-محل گرد آمدن
ازراه‌نرسیده-در همان لحظه‌ی رسیدن-به مجرد ورود

اول دشت((نزد کسبه) نخستین فروش بامداد)

دک شدن-جیم شدن-ناپدید شدن

دشت-فروش اول کاسب-نخستین پول دریافتی کاسب

دل واپسی-نگرانی-اضطراب
جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

 
حاجی خرناس-لولو

چپری آمدن-زود آمدن

این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)

آفتابه‌دزد(دزدی که به ربودن چیزهای بی‌ارزش بسنده می‌کند)

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ

دم دما-نزدیک-حدود-حوالی

 
پُلُغ زده-ورقلمبیده-برجسته
از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن(در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند)
 

رمل انداختن-پیش گویی کردن-فال برآوردن

تعطیل بردار-تعطیل شدنی

از آب درآوردن-عمل آوردن-انجام دادن

 

پا پس کشیدن-عقب کشیدن

جمال کسی را عشق است-کسی را دوست داشتن-دیدار کسی را به فال نیک گرفتن

بساط-جایی در کنار خیابان که دستفروشان کالاهای خود را عرضه می کنند

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

استخوان‌بزرگ-شخص دارای اصل و نسب

چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت

از شیر مادر حلال‌تر(چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست)

از قرار(ظاهرن، آن‌طور که پیدا است)

 

جِر-اوقات تلخی-لج

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

بند و بار-قید های اجتماعی-آداب زندگی

دیزی پشت سر کسی بر زمین زدن-بی اعتنایی کردن به قهر کردن و رفتن کسی

دیوار به دیوار-بی فاصله-به هم چسبیده

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)
از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن
درد-نفرینی مانند کوفت-زهرمار-مرض

اخت شدن با کسی(مانوس شدن با کسی)

دور از شما ب-لانسبت

دان پاشیدن-دانه ریختن-به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن

استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن

زیش ریش شدن دل-سخت ناراحت شدن-به گریه افتادن و از حال رفتن

پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن

دست و پا توی هم رفتن-بی پول شدن-گرفتاری مالی پیدا کردن

خروجی-جای بیرون رفتن-مالیاتی که هنگام خارج شدن از کشور به دولت می پردازند

از آب درآمدن(نتیجه دادن، تربیت شدن، روشن شدن حقیقت)

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

چهار چوب-محدوده-قاب

دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش

 

جببه گرفتن در مقابل کسی-با کسی مخالفت کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

بابا غوری-نابینا-کور

خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن

چل و چو افتادن-شایعه در دهان مردم افتادن

اهل کاری بودن-وارد بودن در کاری

حرز جواد کسی بودن-پیوسته با کسی بودن

 

آتشِ بسته(طلا)

جاده کوبی-راه صاف کردن

برزخ شدن-ناراحت شدن
 

اُرد(درخواست، سفارش، دستور)

آدم کردن کسی(کسی را تربیت کردن، سواد آموختن)

به ریش کسی خندیدن-کسی را مسخره کردن

پر و بال-امکان-فرصت
چروکیدن-چین دار شدن

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

جر و بحث-مجادله ی شدید گفتاری

چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره

 

خاله ماستی-آدم بی اهمیت و بی ارزش

تگری-بسیار خنگ-یخچالی

دو لا شدن-خم شدن-تعظیم کردن

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند

چموش-سرکش-یکدنده

دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی

در رفتن کار از دست کسی-قافیه را باختن-اراده ی کار از دست کسی خارج شدن

 

چوب بست-داربست چوبی-چوب بندی

زنگوله پای تابوت-فرزند مرد یا زن پیر

اهل دود-سیگاری

تفنگ انداختن-تیراندازی با تفنگ

پایین نرفتن چیزی از گلو-از غصه غذایی نخوردن-مال حرام نخوردن
داغ و درفش کردن-مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن

تغ تغ-صدای برخورد دو چیز به هم

خِفت-نوعی گره

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

پنجول زدن-با ناخن های دست روی تن کسی را خراش دادن

دود ِ نازک-دود سیگار و قلیان و چپق

رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ

 

آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن

بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند

پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

جوشکاری-جوش دادن قطعات فلزی

 

دمدمی-دو دل-مردد-کسی که هر ساعت خوی و حالت دیگری دارد

تریت- تلیت

دست آمدن-به دست آمدن-پیدا شدن-حاصل شدن

دراز کش-افتاده-خوابیده

تیز بزی-فورن-بی درنگ

پابوس-زیارت

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش

خوش خوراک-نگا. خوش خور
از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

دو پا-انسان

جنگ حیدری و نعمتی-جنگ میان دو تن یا دو دسته

حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی

بی صاحاب مانده-صاحب مرده-وامانده

رد پای کسی را گرفتن-رد کسی را برداشتن

در رفتن کار از دست کسی-قافیه را باختن-اراده ی کار از دست کسی خارج شدن

دندان کسی پیش کسی گیر کردن-عاشق کسی شدن-شیفته ی کسی شدن

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

بالا دست-صدر مجلس-حریف چیره

زلف گذاشتن-موی خود را بلند کردن

بزن و برقص-پایکوبی-ساز و آواز-رقص و آواز

زیپ-نوعی بست ساخته شده از دو نوار دارای دندانه های فلزی یا پلاستیکی قابل درهم افتادن

زحمت کش-کارگر-پیشه ور

بز رو-راه باریک و پرپیچ و خم در کوه و جنگل

خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده

جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد

 

پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن

نوشته دیگر :
پارکت لمینت
خفت انداختن-تنگ کردن-در تنگنا قرار دادن

حلال واری-نگا. خلال وار

خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن

 

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷

برادر شوهر-برادرِ شوهر هر زن

با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر

از روی شکم‌سیری-از سر بی‌مسئولیتی-بدون تعمق

اتر خان رشتی-آدم پرافاده

آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

زیر سبیل در کردن-به روی خود نیاوردن-درگذشتن

 

زرت-صدای باد در کردن یا شیشکی

بغداد خراب-شکم گرسنه

خِر به خِر گرفتن-گلاویز شدن

چشم زهره رفتن-با خشم نگاه کردن

رو دست کسی بلند شدن-از کسی پیشی گرفتن-با کسی رقابت کردن

از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بی‌حوصله شدن)

دو قلو-دو بچه ی همزاد

ابرو انداختن-ابرو آمدن

پا ندادن-امکانی پیش نیامدن

خجالت زده شدن-شرمسار شدن-شرمنده شدن

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

حسرت به دل-آن که دیری است آرزوی چیزی را دارد

چتوَل-یک چهارم

چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

پت پت کردن-صداکردن فتیله ی چراغ بر اثر تمام شدن روغن آن

بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن

تو زدن-حرف خود را پس گرفتن-از تصمیمی منصرف شدن

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن-به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن

چرند و پرند-پرت و پلا-حرف های مزخرف

خِر کسی را گرفتن-نگا. خر کسی را چسبیدن

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

دست علی به همراه-علی یارت باد

اهل حال(دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی)

 

حلال زادگی-حلال زاده بودن-درست کردار بودن

چکشی جواب دادن-محکم و قاطع پاسخ دادن-تند و برخورنده پاسخ دادن

تو روی کسی ایستادن-شرم و حیا را کنار گذاشتن و با کسی مخالفت کردن

پشه کوره-پشه ی ریز

جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن

خایه-بیضه-جرات

افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)

زدن به سیم آخر-آخرین چاره را به کار بردن حتا اگر به ضرر باشد-خود را به لاقیدی زدن و به عاقبت کار نیاندیشیدن

ته آواز-صدای نسبتن خوب

خوشایند-مطبوع-پسندیده

زیر پاکشی کردن-از زبان کسی حرف کشیدن-کسب اطلاع کردن

زردی کشیدن-تحمل کردن-سختی دیدن-انتظار کشیدن

پول سیاه-سکه ای از نیکل و مس

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

خانه ی خاله-جای راحت و خودمانی-ملک شخصی

حلوا حلوا کردن-نهایت احترام و حق شناسی را کردن

پاشویه کردن-شستن پای بیمار با آب گرم نمکدار برای پایین آورد تب

دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

جوجه فکلی-تازه کار و نا آزموده

رای اعتماد-رایی که نمایندگان مجلس در تایید به دولتی بدهند
خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم
دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است

پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی

آهوی خاور(آفتاب)

چشم کسی را دزدیدن-هنگام غفلت کسی کاری را انجام دادن یا چیزی را برداشتن

جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

تنگ بودن قافیه-مشکل بودن کار

پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن

بشقاب پرنده-سفینه ی بشقاب مانند که از کهکشان آمده است . چیز پرنده ی ناشناس

چرس رفتن-حشیش کشیدن

جان دادن برای چیزی-برای چیزی سخت مناسب بودن

 

اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن-اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن

چس مثقال-بسیار اندک-سبک و کم وزن

بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن

آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن

باد رها کردن-رها کردن باد شکم-تیز در کردن

آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن

چپری آمدن-زود آمدن

ابنه‌ای-کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد

حرف کشیدن از کسی-کسی را به سخن گفتن واداشتن

پای خود را جای پای دیگری گذاشتن-از کسی تقلید کردن

تن زدن-سرپیچیدن-نپذیرفتن

دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

چَپَل-چَپَل کسی که خود را به چیزهای ناشایست آلوده کند-نکبتی

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

به هر تقدیر-در هر صورت-خلاصه

زه کشی-خشکاندن باتلاق از طریق کندن نهری برای حریان دادن آب راکد باتلاق به آن

انسان بودن-شریف و درست بودن

چپیدن-به زور جا گرفتن

 

روده درازی-پرحرفی-وراجی

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

با هم خواندن-تطبیق کردن-هماهنگ بودن

آب آتش مزاج-می سرخ

 

اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن

چِل-خل و دیوانه

دَم کسی را دیدن-رشوه دادن-آجیل دادن

 

آدم مقوایی(بی‌اراده، کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند)

پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد

جفتک انداختن-لگد زدن-از انجام کاری خودداری کردن

خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن

بکن نکن-امر و نهی

امان دادن-کسی را پناه دادن-از گناه کسی گذشتن

خاله خواهر خوانده-نگا. خاله خاک انداز

زبون-حقیر-توسری خور

جنجال آفریدن-زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن

حاشیه نشین-تهیدستان ساکن در کناره های شهر

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

حال و احوال-وضعیت-کیفیت

جوش زدن دل-نگران و مضطرب بودن-در دلهره به سر بردن

خبرنگار-آن که برای روزنامه-مجله-یا رادیو و تلویزیون کسب خبر می کند

ابتدا به ساکن(ناگهانی، بی‌مقدمه)

به ساز کسی رقصیدن-بازیچه ی کسی شدن-از کسی فرمان بردن

تَخم-مهمل تَخم

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

دنبال کردن-تعقیب کردن-اصرار و پافشاری کردن-پی گیری کردن

افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن

چرک و خون-چرک آلوده به خون

استکانی زدن(می‌خوارگی اندکی کردن)

به نام نقی، به کام تقی-سودی که از آن کسی است نصیب کس دیگری شود

به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن

از نان خوردن افتادن(نان کسی آجر شدن)

رو راست-پوست کنده-آشکارا-صریح-بدون ابهام

حبه-پاره ی شکسته از قند یا نبات

 

چشم انداز-منظره

جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن

جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور

آواز خر در چمن(آواز ناخوش و گوش‌خراش)

در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن

از آب و گل در آمدن(مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن، بزرگ شدن کودک)

اوقات‌تلخی(ترش‌رویی، عصبانیت)

پیش بودن-جلو بودن-برتری داشتن

دست بالا کردن-پیش قدم شدن-آستین بالا زدن

 

دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

چتر شدن-بر سر کسی خراب شدن-ناگهانی مهمان رسیدن

آبگوشتی-بی‌ارزش-پیش پا افتاده

چغاله بادام-بادام نارس

به هر دری زدن-جستجوی فراوان کردن-به هر جا و هرکس متوسل شدن

دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن

از دست کسی در رفتن(کاری را بی‌اختیار و ناخواسته انجام دادن)

 

پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن

افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

ته کیسه-آن چه که پس از دادن خرج ها در ته جیب و کیسه به جا می ماند

بیلاخ-بالا بردن و نشان دادن انگشت شست به هنگام ناباوری به معنی : آنچه که می گویی خیالی بیش نیست-فقط این انگشت به تو می رسد. مترادف شیشکی

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

چشم انداختن-نگاه کردن

چادر دَران کردن-از رفتن زن مهمان جلوگیری کردن

پُخ-واژه ی ترکی به معنی مدفوع

 

دماغ سوختگی-خجالت زدگی-ناکامی

باب دهان-موافق سلیقه-مطابق میل-خوشایند

جان کسی به نانش بسته بودن-بسیار خسیس بودن که حاضر باشد جان بدهد نان ندهد

ترید- تلیت

زننده-زشت-نامطبوع-نفرت انگیز

ترکیدن بغض- بغض کسی ترکیدن

جان به لب رسانیدن-صبر و طاقت کسی را تمام کردن

چرکمُرد-پر چرک و کثیف

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن

چهار طاقی-فضای سقف دار و بدون در

بخت آزمایی-ترتیبی برای تقسیم جایزه میان خریداران بلیت

این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)

آواز کوچه‌باغی(آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است)

بد نما-بد منظر-بد نمود-زشت

حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود

روده بر شدن-سخت خندیدن-از شدت خنده بی حال شدن

جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا

دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

تگری-بسیار خنگ-یخچالی

حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

پس انداختن-جمع کردن پول-بچه به دنیا آوردن-به عقب انداختن

چنار امام زاده صالح-متلک بد

دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی

اَجق وَجق(چیزی با رنگ‌های تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)

بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار

تو جوال رفتن با کسی-با کسی به مبارزه برخاستن

نوشته دیگر :
چگونه پایان نامه خود را به کتاب تبدیل کنیم؟ راهنمای چاپ، طراحی و اخذ مجوز

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن(حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن)

حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است

خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی

دخترینه-دختر-مونث

 

خاک تو سری کردن-نزدیکی کردن زن با شوهر

دسته کلید-مجموعه ی کلیدها در یک حلقه یا بند

دست از پا دراز تر-مایوس شده-ناموفق

جوشی-تند مزاج-زود خشم-عصبانی

چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی

چیز خور-مسموم شده

دلچرکین-کسی که از چیزی اکراه پیدا کرده است

دست تنها-بی یار-تنها

خون گرم-خوش برخورد-با عاطفه-پر مهر

جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن

آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست)

پَخت-لوازم مورد نیاز زندگی

جیره-سهم معین

چنگک شدن-چنگ شدن

چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن

افقی برگشتن-شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن

دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن

دانش سرا-آموزشگاه تربیت معلم
ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن
دست شما درد نکند-از شما سپاس گزارم
تارتنک-عنکبوت-کارتنک

ارنعوت-آدم ستبر و پرزور و بی‌انصاف

ریز ریز کردن-کاملن خرد و کوچک کردن

از کرگی دم نداشتن خر-نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری

 

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

حمله کردن-یورش بردن
تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو

آبی از کسی گرم نشدن-بهره‌ای از کسی نبردن

آینه‌ی دست-تیغ و خنجر

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

چُلمن-پخمه-کسی که زود گول می خورد

ریسمان را طناب کردن-یک کلاغ چهل کلاغ کردن-اغراق کردن

به گوزی بند بودن-سست و ناپایدار بودن

پدر کسی در آمدن-بسیار اذیت شدن-دخل کسی آمدن

پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش

چله اش افتادن-آبستن نشدن زن

 
آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک

تو هم رفتن-اوقات تلخ شدن-ناراحت شدن

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

پشت گوش فراخ-تنبل-اهل مسامحه و کوتاهی

دماغ گنده-ثروتمند-سرشناس

چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

خودی-آشنا

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن(خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن)

ریق زدن-ریغ زدن

پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است

 

حمله گرفتن-غش کردن

حسن دله-آدم ولگرد و بیکاره

از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

به گرد کسی نرسیدن-بسیار عقب بودن از کسی-فاصله ی بسیار با کسی داشتن

پسله-جای پنهان-در نهان

خدا روز بد نده-چشم بد دور-روز بد نبینید

زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن

چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن

درجه دار-درجه های نظامی پایین تر از سروان

تیر گذاشتن و تفنگ برداشتن-نهایت عصبانیت-بد و بیراه گفتن
چسش دادن کاری را-لفت و لعاب دادن-بیش از اندازه مهم وانمود کردن

حاشا کردن-نگا. حاشا زدن

پیر ِ کفتار-زن سالخورده ی بد اخلاق

بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد

چشم ِ غربال-سوراخ های غربال

تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن

پر و پا دادن-اتفاق خوبی افتادن

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

حرف کسی را با شکر بریدن-انتقاد مودبانه از کسی که سخن آدم را قطع می کند

دمه گیر-خفه کننده-نفس گیر

خرج کردن-هزینه کردن-صرف کردن

الواتی کردن(عیاشی و هرزگی کردن)

آتش بی‌باد-ظلم-می

پی آتش آمدن-زیاد نماندن-زود برگشتن

رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن

دوز و کلک سوار کردن-توطئه چیدن-مطالبی را خلاف واقع جلوه دادن

خنک-بی مزه-بی نمک-نچسب

توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن

آلبالو گیلاس چیدن(نگاه کردن و ندیدن)

حساب کشیدن-حساب خواستن

پته بستن-سد بستن در جوی های شیب دار

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

آتش بی‌دود(آفتاب، غضب)

بازار شام-جای شلوغ و در هم و بر هم

از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)

زت زیاد-کوناه شده ی “عزت زیاد” در زبان لوطی ها

دیر کرد-تاخیر-تعویق

خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه

پنج زاری-سکه ی پنج ریالی-پنج هزاری

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

خانه شاگرد-پسربچه ی خدمت گزار در خانه

حساب کسی را رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

دردسر دادن-ایجاد مزاحمت کردن-با پر حرفی وقت کسی را گرفتن

چله-چاق-چرب و چیلی

بش باد-حقش باشد-هنگامی که کسی به دشمنان دین لعنت بفرستد-شنوندگان این جمله را می گویند.

استخوان ترکاندن(رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ)

اسباب زحمت(کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود)

پس افت-حقوق هنوز پرداخت نشده

تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی

خاور شناس-دانا به فرهنگ شرق

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

دخیل بودن-خواهش و التماس کردن از کسی برای انجام ندادن کاری

دست بالا-حداکثر

جای دشمن-کنایه از نشیمنگاه-ماتحت

داربست-چوبی چند که معماران روی آن ایستاده و کار می کنند-چوب بست-داربند

الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچه‌ی کوچک-سیخ-راست
اتر خان رشتی-آدم پرافاده

دست کسی به دهانش رسیدن-از تهی دستی بیرون آمدن-محتاج نبودن

زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد

جغور بغور-جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند

جوخه ی آتش-جوخه ای که مامور تیراندازی است

پِخ کردن-با گفتن پِخ کسی را ترساندن

درگیری-گرفتاری-نزاع-جنگ

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)

از گرد راه رسیده(تازه‌وارد، هنوز به کار دیگری نپرداخته)

زبان زدن-سخن گفتن-نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن

اما-اشکال‌تراشی-ایجاد شبهه

رسیدگی کردن-سرکشی و وارسی کردن

درجه دار-درجه های نظامی پایین تر از سروان

تنه ی کسی به تن آدم خوردن-عادت و خوی کسی را پذیرفتن

تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن

زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو

خل بازی درآوردن-مثل دیوانه ها رفتار کردن

چاق کردن دنده-به دنده گذاشتن اتوموبیل

ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)

پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن

آفتابه گرفتن(آفتابه برداشتن)

آن سرش ناپیدا بودن-برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود

رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع

از گلیم خود پا را درازتر کردن(از حد (توانایی) خود تجاوز کردن)

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

پمپ بنزین-جایی که به وسایل نقلیه بنزین می دهند

برو برو-اوج خوش بیاری و کامکاری

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

زبان بازی-چرب زبانی-لفاظی-چاپلوسی

تازه وارد-کسی که تازه وارد شده است

دست انداختن به روی چیزی-چیزی زا غاصبانه تصرف کردن

زاغ-دارای چشمان آبی رنگ
ته صدا-صدای خوش ولی کم مایه

پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی

با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن

تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار

باغ وحش-جایی برای نگهداری انواع حیوانات غیر اهلی

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

امان دادن(کسی را پناه دادن، از گناه کسی گذشتن)

پدر کشتگی-دشمنی شدید-کینه

چایمان-سرما خوردگی

ابوقراضه-ابوطیاره

چشم زاغ-بی شرم

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

دست فروشی-شغل دست فروش

آب دادن بند-خود را لو دادن-فرصت را از دست دادن

پَتی-لخت-برهنه

جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن

چهار قُل-چهار سوره ی قرآن که با قُل آغاز می شود

خانه نشین شدن-از کار بی کار شدن-معزول شدن

خاله سوسکه-دختران خردسالی که ادای زنان بزرگسال را درمی آورند
رستم در حمام-درشت اندام و پهلوان نما

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

حال آمدن دل-بازیافتن نشاط-برطرف شدن خستگی

پیشاب-ادرار

خوش نقش و نگار-نگا. خوش نقش

چرکمرده-نگا. چرکمُرد

جنگل مولا-جایی بی نطم و ترتیب-شهر بی قانون

خیساندن-در آب فرو بردن-در آب گذاشتن-خیس کردن

از مرحله پرت بودن(یکسره بی‌اطلاع بودن)

آمیزقلمدون(میرزا‌بنویس، کاتب)

خاله خامباجی-نگا. خاله خاک انداز

حکیم فرموده-فرمان قاطع و لازم الاجرا

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده
خوش حرکت-خوش رفتار-طناز

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

چرند اندر چرند-پرت و پلا

تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن

پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

نوشته دیگر :
اجاره یا خرید تخت بیمارستانی

چیز خور شدن-مسموم شدن

آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)

زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده

چندش-لرزش ناگهانی بدن-حالت نامطبوع

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

به چاک زدن-فرار کردن-جیم شدن

جشنواره-جشن فزهنگی-فستیوال

خاکستر نشین-بدبخت-سیه روز-ذلیل

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده
برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

ته چیزی را بالا آوردن-تا آخر خوردن-تمام کردن

استخوان ترکاندن-رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ

پشت هم اندازی-حقه بازی-حیله گری

خیس شدن-تر شدن

از شیر گرفتن(به دوره‌ی نوزادی پایان دادن)

دیگ بار گذاشتن-گذاشتن دیگ غذا بر اجاق

دبه خایه-مبتلا به فتق بیضه

دست کسی را خواندن-یه اندیشه و نقاط ضعف کسی پی بردن

خلیلی-نوعی غل و زنجیر-نوعی انگور

چروک خوردن-نگا. چروک افتادن

حرص خوردن-عصبانی شدن

خروس بی محل-وقت نشناس-کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند

استغفرالله(خدا نکند، خدای نکرده، هرگز)

از آب کره گرفتن-از آب روغن گرفتن

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

عینک ذره بینی بسیار قوی

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

خاکشیر مزاج-غلامباره-سازگار با هر جریانی

دست دستی-سرسری-بی هوده-سطحی

پامال شدن-از بین رفتن

بادکنک-کیسه ی نازک لاستیکی که آن را باد کنند و برای بازی به کودکان می دهند

دست و رو نشسته-ناکس-ناچیز

پکر شدن-کسل و عصبانی شدن

خجالت زده کردن-شرمنده کردن-خجالت دادن

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن

دُم ِ هم کردن-مطابق یکدیگر کردن-دو کناره ی چیزی را بر هم نهادن

تیغه-هر چیزی که مانند تیغ باشد-دیوار نازک

خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

افتاده(فروتن، متواضع)

چفت-چسیده-تنگ-زنجیر در

به کارخوردن-بدرد خوردن-کارآمد بودن

آفتاب‌نشین کردن کسی(کسی را از هستی ساقط کردن، خانه‌خراب کردن)

دلگشاد-بیرون آمده از غم و اندوه

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

تخت سینه-وسط سینه

به کله ی کسی زدن-دیوانه شدن

تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

بِدو بِدو-با شتاب-سریع

زیر بار رفتن-قانع شدن-تحمل کردن

دلنگ و دلنگ-صدای زنگ و ناقوس

زیر اخیه گذاشتن-کسی را به کاری که سودش به دیگری می رسد گماشتن-زیر فشار گذاشتن

حکیم باشی را دراز کردن-مجازات کردن بی گناه

دختراندر-نادختری-دختری که از شوهر یا زن دیگری باشد

از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن

بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی

زمین گیر-کسی که به سبب بیماری یا پیری نتواند از جای خود برخیزد

خاصه تراش-آرایشگر مخصوص بزرگان

ذباله دانی-هر مکان کثیف-بی نظم و بی ارزش

آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)

دخل و خرج کردن-درآمد بیش از هزینه شدن-سود بردن

جاخالی رفتن-به دیدن خانواده ی مسافر رفتن

آب(عزت و رونق، طراوت و تازگی، روح، شراب خالص)

بخت آزمایی-ترتیبی برای تقسیم جایزه میان خریداران بلیت

رو دست زدن-فریب دادن-خام کردن

دست خدا به همراه-در پناه خدا

بخرج دادن-نشان دادن-مصرف کردن-جلوه دادن

دارا-ثروتمند

چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن

زار زدن-سخت گریه کردن

ته بندی-خوراک کمی که پیش از غذای اصلی می خورند

 

خاصه فروش-فروشنده ی جنس های مرغوب و برگزیده

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز

آب از آتش برآوردن-کار محال کردن

دلگشاد-بیرون آمده از غم و اندوه

آسیاب‌گردان-کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید

از بیخ گوش کسی گذشتن-در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن

دیر به دیر-هر از گاهی-هر از چندی-دیر دیر

پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

تو عالم هپروت بودن- تو آسمان ها سیر کردن

پدر در آوردن-سخت انتقام گرفتن-گوشمالی دادن

خام شدن-فریب خوردن-اغفال شدن

پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده

دست انداز-ناهمواری راه و جاده

بابا بزرگ-پدر بزرگ
بد خلق-کسی که مدام عصبانی است و غر می زند

انگشتر پا-چیز بی‌ارزش

دست به سینه-آماده ی فرمان-در نهایت ادب و احترام

بلوف زدن-لاف زدن-چاخان کردن-توپ خالی زدن

پرند-حرف بی هوده

پیش بُر-کسی که زود کار را پایان می دهد

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

پا منبری-شاگرد روضه خوان

از جا پریدن(یکه خوردن، عصبی شدن)

خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن

آدم سر به راه(شخص خوب و نجیب، کسی که مزاحم دیگران نیست)

چَه چَه-صدای بلبل

پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی

دست کم-حداقل

زبان ریختن-سر و زبان داشتن-با چرب زبانی و شیرین سخنی کار خود را کردن

در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن
خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن

دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن

تنگ بودن وقت-دیر شدن

زیر انداز-پارچه ای که زیر پای کسی یا زیر چیزی گسترانند

دوسیه-پرونده

در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و بی اعتبار دانستن
دل خواستن-آرزو داشتن-مایل بودن

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

دو پولی-کالای بی ارزش

تک و تو-توان و قدرت-شتاب

چادر خانه-چادری که زن در خانه می پوشد

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن

خوردنی-غذا-قابل خوردن

دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن

حال کسی را جا آوردن-نگا. حال آوردن

پر و پخش-پراکنده

بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری

دراندشت-وسیع-بی سر و ته
خِرخِره-حلق-حلقوم

خزانه کردن-نشاء و قلمه ی درختی را در زمین کاشتن تا پس از سبز شدن در جای دیگر بنشانند

انگشت زدن(انگشت در چیزی فرو بردن، امضاء کردن با اثر انگشت)

 

آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

به جهنم-به درک-خوب شد که چنین شد-خوب است که چنین بد است

اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)

اصول دین پرسیدن(سوال‌پیچ کردن)

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

آتشی(تندخو، زودخشم)

الانه-همین حالا-هم اکنون
دم و دستگاه چیدن-اسباب و آلات چیدن

پاپوش درست کردن-پرونده درست کردن- توطئه کردن

پشتک-پرش از پشت

خواربار-ارزاق-خوراک

از تعجب شاخ در آوردن(بسیار شگفت زده شدن)

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

بد حرف-کسی که پیوسته حرف های زشت می زند

تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند
آی زرشک(آی زکی)

خانم آوردن-پا اندازی کردن

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

راه حل آسپرینی-راه حل موقت و غیر اصولی

الانه-همین حالا-هم اکنون

زار-نا به سامان-خراب-بد

پاچه ی کسی را گرفتن-بی جهت و بی مقدمه برکسی آشفتن

 

آدم دیرجوش-کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

چشم به هم زدن-زمان بسیار کوتاه-یک آن

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

چش-چشم

دندان گیر-قابل خوردن و جویدن-قابل توجه-پر سود

ری کردن-زیاد شدن و برکت کردن برنج و آرد و مانند آن ها پس از ریختن آب بر آن ها

جنس کسی خرده شیشه برداشتن-آب زیر کاه بودن-حقه باز بودن

بُراق شدن-با خشم و غضب با کسی برخورد کردن

خدا را بنده نبودن-بی نهایت عصبانی بودن-کفران کردن

دل دل کردن-تردید داشتن-دو دل بودن

زبان در قفا-زبان پس قفا

جست زدن-پریدن-خیز برداشتن

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

پا شدن-از جا برخاستن

آتش بی‌دود-آفتاب-غضب

 

حمال-باربر-ناشی و مبتدی-بی مهارت و بی استعداد

جنگ زرگری-دعوای دروغین-جنگ مصلحتی

دست کسی را خواندن-از نقشه ی کسی با خبر شدن

آستین تر داشتن(بسیار گریه کردن)

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

حوصله داشتن-حال مساعد داشتن-تحمل داشتن

بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن
حساب کردن-پرداختن خرج
از خوشحالی در پوست نگنجیدن-از شادی سر از پا نشناختن

چغلی کردن-شکایت کردن

چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

رده-حرف زشت یا نامربوط
بخیه زدن-آجیده کردن-دوختن شکاف جامه یا تن

در دار-دارای سرپوش

درد و بلا-نفرینی است چون زهر مار-کوفت-مرض و مانند این ها
جور-هم طراز-اخت-هم زبان

ته دل کسی قرص بودن-خاطرجمع بودن-نگرانی نداشتن

تو ذوق کسی خوردن-از سخن یا رفتاری دمغ شدن

پِتل پُرت-بیان عامیانه ی پترزبورگ-جای بسیار دور

بیخ خِر-بیخ گلو

ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر